مدرسه دینی دارالسنة زرآباد چابهار

مدرسه دینی که شهید دکتر احمد سیاد رحمه الله آن را تأسیس نموده است.

مدرسه دینی دارالسنة زرآباد چابهار

مدرسه دینی که شهید دکتر احمد سیاد رحمه الله آن را تأسیس نموده است.

محبوبترین اعمال نزد الله متعال

                                                بسم الله الرحمن الرحیم 

                                             محبوبترین اعمال نزد الله متعال 

الحمد لله وحده ، والصلاة والسلام على مَن لا نبیَّ بعده ، أما بعد :

از جمله محبوبترین اعمال نزد الله متعال:

1-بر راه مستقیم بودن که در آن گذشت و آسان گیری است؛ به خاطر فرموده رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم: ((  دوستدارترین دین ها نزد الله سبحانه و تعالی: دین خالصی است که در آن گذشت و آسانگیری باشد)) [ احمد روایت نموده و البانی آن را حسن دانسته] .

2-  نماز ، نیکی به پدر و مادر و جهاد رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم فرموده: (( دوستدارترین اعمال نزد الله: نماز در وقت آن، سپس نیکی به پدر و مادر سپس جهاد در راه الله است)) [ متفق علیه ] .

3-  ایمان ،رابطه خویشاوندی وامر به معروف و نهی از منکر؛ چنانکه رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم  می فرماید: : (( دوستدارترین کارها نزد الله: ایمان به الله، سپس رابطه خویشاوندی سپس امر به معروف و نهی از منکر است)) [أبو یعلى روایت نموده و البانی آن را حسن دانسته است] .

4-  پایبندی به طاعات : رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم  می فرماید: (( دوستدارترین اعمال نزد الله عملی  است که دوام بیشتری داشته باشد اگر چه اندک باشد)) [ متفق علیه ] .

5- ذکر الله عز وجل ؛  به خاطر فرمودهرسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم : ((  محبوبترین کارها نزد الله این است که در حالی بمیری که زبانت با ذکر الله تر باشد. )) [طبرانی  روایت کرده و البانی حسن قرار داده است] .

6- مسجد ها ؛ رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم  می فرماید: ((  دوست دارترین سرزمین ها نزد الله مساجد هستند و مبغوضترین سرزمین ها نزد الله بازارها می باشند )) [ رواه مسلم ] .

7- سخن حق نزد پادشاه ستمگر ؛ چنانکه رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم  می فرماید: (( محبوبترین جهاد نزد الله کلمه حقی است که به پادشاه ستمگر گفته شود)) [أحمد روایت نموده و البانی حسن دانسته است ] .

8- راستگویی: ؛ رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم  می فرماید: ((  دوستدارترین سخن نزد من راست ترین آن است )) [ رواه البخاری ] .

9- روزه و نماز داود علیه السلا به خاطر فرموده رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم : ((بهترین نماز، نزد الله، نماز داوود - علیه السلام - و بهترین روزه، نزد الله، روزه داوود - علیه السلام - است. ایشان تا نصف شب، می خوابید و یک سوم آنرا بیدار می ماند و (نماز می خواند). و بعد از آن ، یک ششم دیگر را دوباره می خوابید. و یک روز، روزه می گرفت و یک روز، می خورد)) [ متفق علیه ] .

10-  زیاد بودن دست ها  در غذا؛  به خاطر فرموده رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم: (( دوستدارترین إذا ها نزد الله متعال آن است که در آن دست های زیادی باشد)) [ابن حبان روایت کرده و البانی حسن دانسته است] .

11- گفتن سبحان الله وبحمده ؛ چون رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم: فرموده : ((  دوستدارترین سخن نزد الله که بنده اش بگوید سبحان الله وبحمده )) [ رواه مسلم ] .

12-سخن: سبحان الله ، والحمد لله ، ولا إله إلا الله ، والله أکبر ؛ رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است: (( محبوبترین سخنان نزد الله چهار تاهستند: سبحان الله ، والحمد لله ، ولا إله إلا الله ، والله أکبر . به تو ضرری نمی رساند با هر کدام شروع کنی )) [ رواه مسلم ] .

13- اخلاق نیکو ؛ به خاطر فرموده رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم: (( محبوبترین بندگان الله نزد الله خوش اخلاق ترین آنهاست)) [طبرانی روایت نموده و البانی صحیح دانسته است ] .

14- نامگذاری به عبدالله و عبدالرحمن به خاطر فرموده رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم: (( بهترین اسم ها نزد الله عبدالله وعبدالرحمن هستند )) [ رواه مسلم ] .

15-  نفع رسانده به مردم و آنان را خوشحال نمودن و برداشتن مشکلات از آنان، ادای دین ، غذا دادن گرسنه: چون رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است: ((  دوستدارترین مردم  در نزد الله کسی است که برای مردم سودمندتر باشد ، و دوستدارترین  کارها نزد الله عزوجل  خوشحال نمودن مسلمان   و یا برداشتن مشکلات ا ز او است ، یا اینکه قرضش را بدهی و یا گرسنه گی اش را برطرف سازی )) [ابن أبی الدنیا روایت نموده و البانی حسن دانسته است] .

سی عامل اثرگذار درتربیت

سی عامل اثرگذار درتربیت



رساله که در حال خواند او هستید در حقیقت ترجمه رساله

(30 وسیلة للتأثیر التربوی) نوشته (أبو عبد الله الشدوی) است

که ازسایت عربی (صید الفوائد) گرفته و برای شما خواهر و

برادران دینی ترجمه شده است امیدوارم که این رساله کوچک

برایتان مفید و برای بنده ونویسنده آن باعث اجر وثواب اخروی

گردد.

الحمد لله وحده والصلاة والسلام على من لا نبی بعده,,


در این شکی نیست که روند آموزشی یک عملیات متراکمی است

که نیازبه وقت و تلاش زیادی دارد وپیش ازآن نیز برای دادن

میوه رسیده اش با اجازه الله متعال نیاز به اخلاص و صداقت دارد

، من در این مقاله سعی خواهم نمود تا مهم ترین عوامل تأثیرگذار

تربیتی که فرد تحت پروش را از مرحله ای به مرحله بالاتری

منتقل داده وسطحش را بالا می برد را بیان کنم.


اکنون ، با این عوامل توجه نمایید:

1 - بر تری مربّی از فرد تحت تربیت در جوانب متعدد.


2 - اتصال قوی داشتن با الله متعال (و این خود ازمهم ترین

عوامل است).

3 - بیداری تربیتی (هدفم این است که باید مربّی حسی داشته باشد

که با آن احوال فرد تحت تربیتش را دانسته وبتواند او را در

کارهای که از او سر میزند اصلاح نموده وبااو برخورد مناسبی

را داشته باشد.  

4 - داشتن علم دینی.

5 - به همراه فرد تحت تربیت زندگی کردن (یعنی با فرد تحت

تربیت در برخی از جنبه های زندگی مشارکت نمودن وارزش ها

و اصول را از خلال این زندگی به او انتقال دادن)

6 - قناعت داشتن به ایده.

7- داشتن اندوه ونگرانی برای این تربیت.

8 - باز بودن و انعطاف پذیربودن.
9 - بذل وبخشش نمودن .

10 - مراعات نمودن نیازهای فرد تحت تربیت (از نظرروحی ،

مالی و اجتماعی).

11 - بهره برداری از حوادث وجریانات (سیرت پیامبرصلی الله

علیه وآله وسلم پراست از وقایعی که با آنها افراد را تربیت

نمودند).

12 - رعایت قاعده و قانون تبادل (هر فرد تحت تربیت شما

که پیشنهادی می دهد او به شما نزدیک تر می شود ، وهرگاه

نسبت به بعضی از امور با او رک باشی او نیز با تو رک خواهد

بود ، و غیره).

13 - بالا بودن اطلاعات و معلومات مربی.

14 – خوب تربیت دادن (کافی نیست که او را تربیت کنی مهم

این است که بهترین ومناسب ترین روش را در تربیت اختیار

نمائی).  

15 - پیدا نمودن انگیزها.

16 - بازسازی و تنوّع.

17 - آگاهی مربّی (از فقه واقعیت ،از فقه موازنه واز فقه

اولویت ها).

18 - توانایی برتشخیص توانها و رشد دادن آنها.

19- برنامه ریزی و مدیریت .

20 – رعایت قانون (نظریه مربی تاثیر زیادی در فرد تحت

تربیت دارد) هر گاه او را به صفتی نسبت دهی خواه مثبت ویا

منفی در او تأثیرات زیادی خواهد گذاشت .
۲۱- وسعت افق دیدگاه .

22 - تسلط بر مهارت های پیگیری. .

23- عزت دادن و ستایش نمودن

24 - ایجاد نمودن وسایل کمکی برای تربیت.

25 - تلاش برای حذف یا کاهش عواملی که تأثیرات منفی بر

فرد تحت تربیت می گذارد.

26 - سرپرستی مستمرودائمی .

27 - کلی وجامع بودن برنامه ها و تعادل در آنها.

28- توجه کردن به مسائل عملی در تربیت ( مانند عمره و غیره)

شب بیداری ، رفتن به کتابخانه........ و غیره).

29 - مشارکت اجتماعی با فرد تحت تربیت درشادیها واندوهایش.

30 – احساس انتقالی (یعنی اینکه فرد تحت تربیت خود احساس

کند که از مرحله ای به مرحله ی بالاتر و بزرگتری انتقال

می یابد).

شعبه های ایمانی

شعبه های ایمانی




رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند : ایمان هفتاد واندی شعبه دارد ، وما در زیر این شعبه جات را ذکر نموده ایم:

1 = ایمان و اعتقاد به الله عزوجل داشتن.

2 = به تمام پیامبران علیهم السلام ایمان داشتن.

3 = ایمان به فرشتگان.

4 = ایمان به قرآن ودیگر کتابهای آسمانی.

5 = ایمان به خوب بد تقدیر.

6 = ایمان به قیامت .

7 = ایمان به بر انگیخته شدن بعد از مرگ وحشر ونشر شدن.

8 = ایمان به جمع شدن مردم در میدان عرصات بعد از زنده شدن وبیرون شدن از قبرها.

9 = ایمان به این که بهشت خانه مومنان ودوزخ خانه کافران است.

10 = دوستی و محبت با الله مهربان.

11 = ترس از الله متعال.

12 = امید به الله متعال داشتن.

13 = توکل بر الله داشتن ودر هر چیزتسلیم دستورات او بودن.

14 = دوستی ومحبت با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

15 = احترام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را داشتن وایشان را بزرگوار ومعظم دانستن.

16 = دوست داشتن دین و متحمس بودن نسبت به آن .

17 = یادگیری علم دین.

18 = رساندن وانتشار علم دین.

19 = بزرگ دانستن قرآن واحترام قایل بدون نسبت به آن.

20 = طهارات وپاکی.

21 = خواندن نماز.

22 = پرداخت زکات .

23 = روزه.

24 = اعتکاف.

25 = انجام حج وعمره.

26 = جهاد فی سبیل الله.

27 = مرز بانی و پاسداری مرزهای سرزمین اسلامی.

28 = در میان جهاد و مبارزه با دشمن اسلام استقامت نمودن و

فرار نکردن.

29 = پرداخت خمس یعنی یک پنجم مال غنیمت به رهبرحکومت اسلامی ویا ماموران حکومت اسلامی.

30 = آزاد کردان برده برای فقط برای رضای الله مهربان.

31 = پرداخت تمام کفارات و جرمانه های مالی که بر انسان بنا بر گناهان و یا سوگندها واجب می گردد.

32 = وفای به عهد وپیمان ها.

33 = به یاد نعمات الهی بودن وشکر آنها را بجا آوردن.

34 = زبان خویش را کنترل و حفاظت نمودن.

35 = امانتداربودن وامانتهای مردم به آنها پرداخت نمودن.

36 = پرهیزازقتل انسانهای بی گناه وجنایت بر افراد .

37 = شرم گاه خویش را از کارهای خلاف شرع و نامشروع حفظ نمودن.

38 = دست درازی به مال مردم نکردن و خود را از عمل زشت دزدی بدور داشتن.

39 = حلال خور بودن واز خورد و نوش چیزهای حرام و مشکوک و یا خورد نوش به روشهای غیر شرعی پرهیز نمودن.

40 =از لباس و ظروف مجاز شرعی و با روش و شمایل بیان شده از جانب اسلام استفاده نمودن واز لوازم ،ظروف ولباس های غیر شرعی استفاده ننمودن.

41 = از بازیها و سرگرمیهای ناجایز و حرام پرهیز نمودن.

42 = میان روی در انفاق و پرهیز از خوردن مال حرام .

43 = ترک کینه وحسد نسبت به دیگران.

44 = حرام بودن ریختن آبروی دیگران و پرهیز از این عمل زشت.

45 = اخلاص در اعمال و ترک ریا.

46 = با انجام نیکیها شاد شدن وبا ارتکاب گناهان ناراحت شدن.

47 = از هر گناهی توبه نمودن.

48 = قربانی و دیگر حیواناتی که شریعت اسلام کشتن و ذبح نمودن آنها رادستور داده از قبیل عقیقه وغیره را رعایت نمودن و برای الله مهربان این کار را انحام دادن .

49 = ازدستورات موافق با شرع رهبران و امیران پیروی نمودن.

50 = باجماعت مسلمانان بودن واز اختلاف و پراکندگی بدور بودن.

51 = برمردم با عدل وانصاف رهبری و حکومت نمودن ودر قضاوتها انصاف را رعایت نمودن.

52 = امر به معرذوف و نهی از منکر نمودن.

53 = تعاون وهمکاری نمودن در کارهای نیک و خیر.

54 = شرم وحیاء داشتن و خود را با این صفت زیبا آراستن.

55 = نیکی به پدر ومادر.

56 = بر قراری روابط خویشاوندی.

57 = خوش اخلاقی.

58 = نیکی نمودن به غلامان وبردگان زیر دست.

59 = رعایت نمودن حق آقایان و صحابان (از جانب بر دگان).

60 = رعایت حقوق فرزندان وخانواده.

61 = با اهل دین دوستی نمودن وبا آنها همراه ونزدیک بودن وسلام وعلیک نمودن.

62 = جواب سلام دیگران را دادن.

63 = به عیادت بیماران رفتن.

64 = بر مسلمانان نماز جنازه خواندن.

65 = جواب عطسه زننده ای که الحمد لله گفت دادن..

66 = از کفار و مفسدین دوری نمودن وبا آنها سخت و خشن نمودن.

67 = اکرام همسایه.

68 = اکرام مهمان.

69 = پرده پوشی گنه کاران نمودن.

70 = بر مشکلات و انجام عبادات و در مقابل شهوات صبر نمودن.

71 = بی  رغبت بودن نسبت به دنیا وآرزوهای اندک دنیوی داشتن.

72 = با غیرت بودن ودیوث نبودن.

73 = از لغویات پرهیز نمودن.

74 = سخاوت مند بود.

75 = برکوچکان رحم واحترام بزرگان را نگه داشتن.

76 = در میان افراد صلح بر قرار نمودن وقهرو ناراحتیها را از بین بردن.

77 = هر آنچه از خیر و خوبی برای خویش می پسندد برای برادر دینیش نیز بپسندد و هر چیز برای خویش نمی پسندد برای برادر خویش هم نپسندد که می شود چیزهای تکلیف را از راه دور کردن را نیز جزء همین قرار داد.

ناگفته نماند که تمام این شعبه جات ایمانی از کتاب شعب الایمان امام بیهقی گرفته شده وایشان برای اثبات این شعبه جات 11269 حدیث و روایت ذکر نموده است.

حدیث ضعیف

بسم الله الرحمن الرحیم


از بزرگترین مصیبت های که بر مسلمانان از همان قرون اول نازل شد یکی انتشار احادیث ضعیف و یا دروغین بین آنها بود؛ که هیچ کس از این مصیبت رها نگشت حتی برخی از علماء نیز بدین مصیبت دچار گشتند مگر آن تعدادی که خواست و اراده الهی بود تا حامل احادیث صحیح و ثابت گردند و از این مصیبت  سالم بمانند مانند: امام بخاری، احمد، ابن معین، ابوحاتم رازی و تعدادی اندک .

انتشار این نوع احادیث سبب فساد بسیاری گشتت که برخی از آنها امور اعتقادی و غیبی را به انحراف کشاندند و بعضی دیگر در امور شرعی جانشین احادیث صحیح گشتند.

اما خواست و اراده الله سبحانه و تعالی  بر این بود؛ احادیثی را که مغرضان بنابر اهداف مختلفی ساخته و میان مردم منتشر کرده بودند بوسیله ائمه حدی شناسایی و صحیح از ضعیف آن مشخص شد و پرچم سنت نبوی توسط اینان که رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- در موردشان دعا کرده بود حمل گردید:

نَضَّرَ اللّه امرءاً سمِعَ مقالَتی؛ فوعاها، وحفظها، وبلَّغها، فربَّ حامل فقه إلى مَن هو أفقه منه  (ابوداود، سلسله صحیحه)

الله شاداب گرداند کسی را که سخنم را می شنود و خوب آن را یاد می گیرد و حفظ می نماید و آن را (به دیگران) می رساند چه بسا که حمل کنندگان فقه از آنان فقیه تری وجود دارد.

لذا این ائمه – که اله آنها را از طرف مسلمین بهترین پاداش ها را بدهد- شروع به بیان حال اکثر احادیث از جهت صحت، ضعف و یا ساختگی بودن آنها پرداختند. ودر این مورد اصولی را پایه ریزی کردند که هرکس آنها را بداند و خوب بفهمد برایش شناخت رتبه احادیث میسر خواهد بود که به این اصول و علم مصطلح الحدیث یا علم حدیث می گویند.

همچنین متاخرین کتابهای را به رشته نگارش درآوردند که مخصوص شناخت احادیث و بیان حال آنها است که  از مشهورترین آنها کتاب « المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة» از حافظ سخاوی و یا کتابهای که به بیان حال احادیث وارده در یک کتاب که مولف آن زیاد به حالت احادیث آشنایی نداشته و یا اینکه اصل و سندی برای حدیث بیان نکرده است، چرداخته است که من جمله آنها: « نصب الرایة لاحادیث الهدایة» از حافظ زیلعی؛ «المغنی عن حمل الاسفار فی تخریج ما فی الاحیاء من الاخبار» از حافظ عراقی؛« التلخیص الحبیر فی تخریج احادیث الرافعی الکبیر» و کتاب«تخریج احادیث الکشاف» هر دو از حافظ ابن حجر عسقلانی و کتاب«تخریج احادیث الشفاء» از شیخ سیوطی، که همگی چاپ ده اند .

با این همه این بزرگواران از ائمه – الله بدانها جزای خیر دهد- راه را برای علماء و طلاب بعد از خویش آسان نمودند، زیرا درجه حدیث را من جهت صحت و ضعف در کتابهایشان را بیان نمودند . با این همه حال متاسفانه مشاهده می کنیم که برخی از مطالعه این کتب مفید روی گردانیدهاند، لذا نسبت به صحت یا ضعف احادیثی که از شیوخ خویش حفظ کرده اند و یا در کتابهای که صحیح از سقیم آنها مشخص نیست مشاهده می کنند، غافل مانده اند. به همین سبب همیشه می شنویم که برخی از بزرگان به مریدان و یا در کنفرانس ها بعضی از اساتید و یا سخنرانان به احادیث ضعیف و گاهی موضوع استدلال می کنند که این امری بس خطرناک است که بیم آن می رود که شامل فرموده رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- بشوند:

مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ (حدیث متفق علیه)

هرکس بر من عمدا دروغی بگوید پس جایگاهش را در جهنم آماده کند.

آنان اگر چه قصد دروغ را ندارند اما دچار آن می شوند، زیرا احادیث را که علماء در مقابل صحت آنها توقف نموده اند و آنان نیز از آن اطلاع دارند، بیان می کنند، که رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- درهمین مورد می فرماید:

کَفَى بِالْمَرْءِ کَذِبًا أَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمِعَ   (صحیح مسلم)

کافی است برای دروغگو بودن فرد که بگوید هرآنچه را که می شنود.

و از امام مالک نقل شده است که گفته است:

بدان که شخصی سالم نمی ماند هرآنچه را بگوید که می شنود و شایسته این که امام باشد نیست در حالی که هر آنچه را که می شنود بگوید.

امام ابن حبان در صحیحش:

فصل: ذکر وجوب دخول آتش برای کسیکه نسبت دهد چیزی را به مصطفی  -صلی الله علیه و آله و سلم- در حالی که نسبت به صحت آن عالم نیست.

سپس با سندش از ابوهریره مرفوعا روایت می کند:

عن رسول الله صلى الله علیه وسلم ، قال : « من قال : علی ما لم أقل ، فلیتبوأ مقعده من النار »  (صحیح ابن حبان)

از رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم- روایت است که فرمودند: « هرکس بر من بگوید آنچه را که من نگفته ام پس جایگاهش را در جهنم آماده کند» .

سندش به درجه حسن است و اصل آن در صحیحین به همین معنا آمده است .

سپس می گوید:

 ذکر خبر دال بر صحت آن است که ما در باب گذشته ذکر کرده ایم .

بعد از این با سندش از سمره بن جندب روایت می کند که گفت: رسول اله –صلی الله علیه و آله وسلم- فرمود: « مَنْ حَدَّثَ عَنِّی بِحَدِیثٍ یُرَى أَنَّهُ کَذِبٌ فَهُوَ أَحَدُ الْکَاذِبِینَ»

هرکس از من حدیثی را روایت کند که ببیند که آن حدیث دروغ است پس او نیز یکی از دروغگویان است .

این حدیث صحیح است که مسلم در مقدمه کتابش آورده از سمره و مغیره بن شعبه روایت است و گفته است که این حدیثی مشهور است .

سپس ابن حبان می افزاید:

ذکر خبر دوم که دلالت بر صحت آنچه که ما گفته ایم :

آنگاه حدیث ابوهریره را –که ما در اول ذکر کردیم- آورده است .

لذا بر ما واضح شد که نشر احادیث و روایات بدون ثابت بودن صحت آن جایز نیست و هرکس این امر را مرتکب شود برایش کافی است که بر رسول الله –صلی الله علیه و اله و سلم- دروغ بگوید،چنانکه رسول الله –صلی الله علیه و اله و سلم- خودش فرموده است :

« إِنَّ کَذِبًا عَلَیَّ لَیْسَ کَکَذِبٍ عَلَى أَحَدٍ فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ»

(به تحقیق که دروغ بر من همانند دروغ بستن یکی بر شما نیست پس هرکس بر من از روی عمد دروغ بگوید پس جایگاهش را در جهنم آماده کند.)  (رواه مسلم و غیره)

 به سبب خطیر بودن این امر، بر آن شدم احادیثی که در این دوران می شنویم و یا در کتب متداول می خوانیم از آنچه که دارای هیچ اصل و سندی که نزد محدثین باشد نیست و یا اینکه دارای اصلی است اما موضوع و خودساخته است در بیان آنها سهیم باشیم . تا شاید در این امر یادآور و یا بازداشتن برای کسانی که پندپذیر هستند و یا از الله تبارک و تعالی می ترسند.


با اقتباس از مقدمه کتاب سلسله احادیث ضعیفه از ناصرالدین الالبانی

 

هیچ یک از صحابه رضی الله عنهم مرتد نشدند

هیچ یک از صحابه رضی الله عنهم مرتد نشدند

برادرعزیزی چنین نوشته اند:
در صحیح بخاری و صحیح مسلم، ودیگر کتب حدیثی از صحابه های متعددی همانند عبد الله بن عباس، عبد الله بن مسعود، عایشه، ابوهریرة ،انس و غیره رضی الله عنهم اجمعین روایت شده که این بزرگواران از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نقل نمودند که ایشان پیشین‌گوئی نمودند که صحابه بعد از من مرتد خواهند شد.
لطفا مطلب فوق را برایم توضیح دهید؟
قبل از اینکه به توضیح و تشریح احادیثی که این برادر عزیز بدانها اشاره نموده پرداخته شود ، مناسب می دانم افرادی که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند وبا ایشان ملاقات داشتند را تقسیم بندی نموده تا بهتر بشود به موضوع پرداخت، آری کسانی که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند وبا ایشان ملاقات داشته اند را می شود به چهار دسته تقسیم نمود:
1 - صحابه رضی الله عنهم یعنی کسانی که با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته و به دین اسلام مشرف شده و با ایمان هم دار فانی را وداع گفته به ملاقات الله مهربان شتافند.
2 - کفار یعنی آنهائی که با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته ولی به ایشان ایمان نیاوردند و با کفر از دنیا رفته اند.
3 - منافقین یعنی آنهائی که با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته وبه ظاهراسلام آوردند ولی در باطن کافر بودند و با همین حالت هم از دنیا رفتند.
4- مرتدین یعنی آنهائی با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته و به ایشان ایمان آوردند ولی بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره به کفر برگشته و با کفر هم از دنیا رفتند.
حالا ما در سطور آینده به توضیح و تشریح مطلبی می پردازیم که این برادرعزیز و گرامی مطرح نمودند :
از آنجائی که تمام احادیثی که در باره مرتدین آمده شبیه به هم و همه یک جریان را بیان می کنند ما  به ترجمه و توضیح یکی از آن روایات می پردازیم و توضیحات لازم را ارائه می کنیم تا هرکس به هر یک از آن روایات برخورد نموده وبخواند، برایش حقیقت امر واضح گردد لذا به روایت ابن عباس رضی الله عنهما که در ذیل آورده می شود توجه فرمائید:
الفــــــــاظ حدیث : عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَامَ فِینَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَخْطُبُ فَقَالَ إِنَّکُمْ مَحْشُورُونَ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا{ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ } الْآیَةَ وَإِنَّ أَوَّلَ الْخَلَائِقِ یُکْسَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِبْرَاهِیمُ وَإِنَّهُ سَیُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ یَا رَبِّ أَصْحَابِی فَیَقُولُ إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ فَأَقُولُ کَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ { وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ إِلَى قَوْلِهِ الْحَکِیمُ } قَالَ فَیُقَالُ إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ
(بخاری کتاب الرقاق ،باب کیف الحشر، حدیث6045)
ترجمـــــــه حدیث : از ابن عباس رضی الله عنه روایت است که روزی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در میان ما برای سخنرانی بلند شده همانا شما در روز قیامت حشرمی شوید در حالیکه همه پاه برهنه ،بدن لخت و بدون ختنه هستید (سپس این آیه را خواندند): کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ  یعنی : همانگونه که ابتداء خلقت شروع نمودیم دوبار آن را باز می گردانیم. واولین کسی که از مخلوق لباس پوشانده می شود ابراهیم علیه السلام خواهد بود و همانا مردانی از امت من آورده می شوند که به سمت چپ ( و به سوی جهنم ) برده می شوند (در آن وقت من می گویم) ای پروردگارم (اینها که) یاران من هستند ، به من می گوید: تو نمی دانی که بعد از تو چه چیزجدیدی را ایجاد نمودند، من همانی را می گویم که بنده نیک الله (عیسی علیه السلام در قیامت) گفته است: (سپس این آیه را خواندند) : { وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ إِلَى قَوْلِهِ الْحَکِیمُ یعنی : من تا زمانیکه در میان آنها بودم بر آنها گواهم تا......... تو بسیار باحکمتی} سپس گفته می شود: همیشه و بصورت مستمر بر پشت پاهایشان بر می گشتند یعنی مرتد می شدند.
توضیح و تشریح حدیث : آنچه در این حدیث و احادیث دیگری که در این باره آمده مورد بحث است جملات زیر می باشد :
1 - وَإِنَّهُ سَیُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ. یعنی : و همانا مردانی از امت من آورده می شوند که به سمت چپ ( و به سوی جهنم ) برده می شوند.
2 - فَأَقُولُ یَا رَبِّ أَصْحَابِی . یعنی : (در آن وقت من می گویم) ای پروردگارم (اینها که) یاران من هستند.
3 - فَیَقُولُ إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ .یعنی :به من می گوید: تو نمی دانی که بعد از تو چه چیزجدیدی را ایجاد نمودند.
4 - فَیُقَالُ إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ . یعنی: سپس گفته می شود: همیشه و بصورت مستمر بر پشت پاهایشان بر می گشتند یعنی مرتد می شدند.

قسمت اول : (وَإِنَّهُ سَیُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ). یعنی : و همانا مردانی از امت من آورده می شوند که به سمت چپ ( و به سوی جهنم ) برده می شوند.
هرکس اندک آگاهی از زبان عربی و اصطلاحات این زبان داشته باشد به خوبی این مطلب را می فهمد که این نوع جملات در زبان عربی بیانگر قلت و کمی اند یعنی: افراد معدود و انگشت شماری بودن نه زیاد و نه همه آنان .
قسمت دوم: فَأَقُولُ یَا رَبِّ أَصْحَابِی . یعنی : (در آن وقت من می گویم) ای پروردگارم (اینها که) یاران من هستند.
این جمله بیانگر این است که این افراد از کسانی بودند که در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در صف یاران ایشان بودند.
قسمت سوم و چهارم : این دو قسمت یک چیز را در حقیقت بیان می کنند و آن اینکه اینها بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرتکب چیز جدیدی که همان ارتداد باشد شده اند.
تا به این جای مطلب به این نتیجه رسیدیم که افراد بسیارمعدود وانگشت شماری از کسانی که در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم در صفوف صحابه رضی الله عنهم و جزء یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند از دین برگشته و مرتد شدند ودر قیامت به آنها اجازه داده نمی شود که از آب حوض کوثر بنوشند و به جهنم برده می شوند.
حالا سوال این مهم این است که این افراد چه کسانی بودند یعنی نام ومشخصات آنها چیست، ما ان شاءالله تعالی در ادامه بحث به پاسخ این مطلب خواهیم پرداخت :
برای واضح شدن این مطلب قبل از اینکه بنده پاسخی را برای این سوال مهم مطرح کنم دوست دارم که بطورمختصراقوالی را که ابن حجر عسقلانی رحمه الله نویسنده فتح الباری شرح صحیح بخاری درشرح حدیث ابن عباس رضی الله عنهما که در ابتداء بحث با ترجمه ذکر نمودم بیان نموده را برای خوانندگان عزیز و گرامی نقل نمایم تا حقیقت امر واضح گردد .
ابن حجر عسقلانی رحمه الله در(فتح الباری شرح بخاری کتاب الرقاق ،باب کیف الحشر، تحت حدیث شماره 6045) اقوال علماء را در باره مشخصات این مرتدین چنین نقل می کند:
1- قبیصه رحمه الله فرموده که مراد افرادی است که در دوران (خلافت) ابوبکر (صدیق رضی الله عنه) از اسلام بر گشتند و ابوبکر (رضی الله عنه) با آنها جنگید تا اینکه آنها نابود شدند و بر کفر مردند.
2- خطابی رحمه الله می گوید: از صحابه (مشهور) رضی الله عنهم کسی مرتد نشده است مراد از مرتدین همان گروهی از بادیه نشینان خشنی است که هیچ کمک وتعاونی از آنها نسبت بدین ثابت نیست وارتداد اینها هیچ خدشه ای بر صحابه های مشهور رضی الله عنهم وارد نمی کند.
3 - ابن التین رحمه الله فرموده که احتمال دارد (که مراد از مرتدین که در این احادیث آمده) همان منافقین و یا کسانی باشد که مرتکب گناهان کبیره شدند.
4 - بعضی از علماء رحمهم الله این را گفته اند: که این مرتدین بادیه نشینان خشن طبعی بودند که با ترس و امید ؛(در حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) اسلام آورده بودند (و بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره از دین برگشته مرتد شدند).
5 - امام نووی رحمه الله فرمودند: گفته شده که اینها منافقین و مرتدین اند و مراد ازجمله (إِنَّهُمْ بَدَّلُوا بَعْدَک = اینها دینت را تبدیل کردند) یعنی اینها برظاهر وحالتی که تو از آنها جدا شدی نمرده اند.
6 - بیضاوی رحمه الله فرمودند: کلمه (مُرْتَدِّینَ) که در این احادیث آمده تنها این معنایش نیست که آنها از اسلام برگشته وکافر شدند بلکه علاوه از آن این معنی را نیز دارد که آنان مسلمانان گنه کاری اند که بر روششان استقامت نکرده وبجای کارهی نیک دست به گناهان زدند.
حالا از توضیحاتی که علماء بزرگواررحمهم الله در باره این گروه داده اند مطالب ذیل بدست می آید :
1- مرتدین که در این احادیث آمده بادیه نیشنانی بودند که باترس از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وچشم امید به مال دنیا در حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اسلام آورده وبعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره به کفر برگشته و مرتد شدند.
2 - آنها منافقینی بودند که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بنا بر سیاست دوگانه خویش خود را در میان صحابه جا زده بودند ولی بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سیاستشان این را تقاضا کرد که خود را آشکار کنند وحکمت الهی بر این رفته بود که همین آشکاری آنها باعث هلاکتشان در دنیا و آخرت شود و رنه در دنیا شاید جان سالم بدر می بردند.
3 - مراد از ارتداد در این احادیث تنها بیرون شدن از اسلام نیست بلکه ارتکاب گناهان کبیره را نیز شامل می شود و کسانی که گناهان کبیره انجام می دهند اگر در دنیا توبه نکنند و الله مهربان آنها را نبخشد وشفاعت در اول وهله شامل حال آنها نگردد باید به اندازه گناهانشان به جهنم بروند وسپس از جهنم نجات یافته به بهشت خواهند رفت.
خلاصــــــــه سخـــــــن و لب کلام این است که :
1- مرتدین همان منافقین وبادیه نیشنانی بودند که باترس از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وچشم امید به مال دنیا در حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اسلام آورده وبعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره به کفر برگشته و مرتد شدند.
2 - هیچ یک از صحابه های مشهور و از مهاجرین و انصار رضی الله عنهم اجمعین بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرتد نشدند. زیرا در هیچ روایت صحیحی و نه جریان تاریخی صحیح این مطلب ذکر نشده که اصحاب مشهور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بعد از ایشان مرتد شده باشند بلکه بر عکس ئر صحیح بخاری و دیگر کتب حدیثی و تاریخی باسند صحیح آمده که کسانی که با مرتدین جنگیدند و آنها را نابود کردند ابوبکر صدیق رضی الله عنه و دیگر مهاجرین،انصار و سایر صحابه رضی الله عنهم بودند.
ودلیل این دو مطلب امور زیر می باشد:
1- اگر خدای ناخواسته والعیاذ بالله اکثر صحابه مرتد می شدند خود آنها این احادیث را بر خلاف خود روایت نمی کردند و خویش را بدنام نمی کردند بلکه بر عکس این روایات را از بین می بردند.
2 - هیچ روایت صحیح تاریخی و حدیثی در این باره وجود ندارد که تمام و یا اکثر صحابه رضی الله عنهم بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرتد شده باشند.
3- آیات قرآنی و احادیث صحیح نبوی صلی الله علیه و آله وسلم که در فضیلت و خوبی صحابه رضی الله عنهم آمده بیانگر این مطلب است که آنان تا به آخر بر اسلام بوده و از مدافعان سرسخت اسلام بودند.
4- کسانی که مرتدین را نابود کردند خلیفه اول مسلمین ابوبکر صدیق ، مهاجرین و انصار رضی الله عنهم بودند و این جریان در احادیث صحیح و روایات تاریخی بصورت تواتر وقطعی بثبوت رسیده است واگر والعیاذ بالله آنها مرتد می بودند چگونه افراد و اعضای حزب و گروه خودشان را کشته ونابود کردند و بر علیه نظریه وایده خود بپا خواستند.
5 - نکته آخر اینکه : سالم رسیدن قرآن و دین به ما که درهزارچهارصد و اندی بعد از آنها زندگی می کنیم وهمچنین به کسانی که پیش از ما بوده اند خود بهترین وبزرگترین دلیل براین مطلب است که هیچ یک ازمهاجرین ،انصار و یاران مشهور و بزرگوار رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرتد نشدند بلکه بر ایمان واخلاصشان تا به آخر پایدار بودند ، ورنه والعیاذ بالله اگر آنها مرتد می شدند قرآن را جمع آوری نمی نمودند ودر صحیفه ها نمی نوشتند و احادیث و روایات را برای ما وشما حفظ وروایت نمی کردند .