مدرسه دینی دارالسنة زرآباد چابهار

مدرسه دینی که شهید دکتر احمد سیاد رحمه الله آن را تأسیس نموده است.

مدرسه دینی دارالسنة زرآباد چابهار

مدرسه دینی که شهید دکتر احمد سیاد رحمه الله آن را تأسیس نموده است.

هیچ یک از صحابه رضی الله عنهم مرتد نشدند

هیچ یک از صحابه رضی الله عنهم مرتد نشدند

برادرعزیزی چنین نوشته اند:
در صحیح بخاری و صحیح مسلم، ودیگر کتب حدیثی از صحابه های متعددی همانند عبد الله بن عباس، عبد الله بن مسعود، عایشه، ابوهریرة ،انس و غیره رضی الله عنهم اجمعین روایت شده که این بزرگواران از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نقل نمودند که ایشان پیشین‌گوئی نمودند که صحابه بعد از من مرتد خواهند شد.
لطفا مطلب فوق را برایم توضیح دهید؟
قبل از اینکه به توضیح و تشریح احادیثی که این برادر عزیز بدانها اشاره نموده پرداخته شود ، مناسب می دانم افرادی که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند وبا ایشان ملاقات داشتند را تقسیم بندی نموده تا بهتر بشود به موضوع پرداخت، آری کسانی که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند وبا ایشان ملاقات داشته اند را می شود به چهار دسته تقسیم نمود:
1 - صحابه رضی الله عنهم یعنی کسانی که با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته و به دین اسلام مشرف شده و با ایمان هم دار فانی را وداع گفته به ملاقات الله مهربان شتافند.
2 - کفار یعنی آنهائی که با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته ولی به ایشان ایمان نیاوردند و با کفر از دنیا رفته اند.
3 - منافقین یعنی آنهائی که با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته وبه ظاهراسلام آوردند ولی در باطن کافر بودند و با همین حالت هم از دنیا رفتند.
4- مرتدین یعنی آنهائی با رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ملاقات داشته و به ایشان ایمان آوردند ولی بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره به کفر برگشته و با کفر هم از دنیا رفتند.
حالا ما در سطور آینده به توضیح و تشریح مطلبی می پردازیم که این برادرعزیز و گرامی مطرح نمودند :
از آنجائی که تمام احادیثی که در باره مرتدین آمده شبیه به هم و همه یک جریان را بیان می کنند ما  به ترجمه و توضیح یکی از آن روایات می پردازیم و توضیحات لازم را ارائه می کنیم تا هرکس به هر یک از آن روایات برخورد نموده وبخواند، برایش حقیقت امر واضح گردد لذا به روایت ابن عباس رضی الله عنهما که در ذیل آورده می شود توجه فرمائید:
الفــــــــاظ حدیث : عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَامَ فِینَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَخْطُبُ فَقَالَ إِنَّکُمْ مَحْشُورُونَ حُفَاةً عُرَاةً غُرْلًا{ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ } الْآیَةَ وَإِنَّ أَوَّلَ الْخَلَائِقِ یُکْسَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِبْرَاهِیمُ وَإِنَّهُ سَیُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ یَا رَبِّ أَصْحَابِی فَیَقُولُ إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ فَأَقُولُ کَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ { وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ إِلَى قَوْلِهِ الْحَکِیمُ } قَالَ فَیُقَالُ إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ
(بخاری کتاب الرقاق ،باب کیف الحشر، حدیث6045)
ترجمـــــــه حدیث : از ابن عباس رضی الله عنه روایت است که روزی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در میان ما برای سخنرانی بلند شده همانا شما در روز قیامت حشرمی شوید در حالیکه همه پاه برهنه ،بدن لخت و بدون ختنه هستید (سپس این آیه را خواندند): کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ  یعنی : همانگونه که ابتداء خلقت شروع نمودیم دوبار آن را باز می گردانیم. واولین کسی که از مخلوق لباس پوشانده می شود ابراهیم علیه السلام خواهد بود و همانا مردانی از امت من آورده می شوند که به سمت چپ ( و به سوی جهنم ) برده می شوند (در آن وقت من می گویم) ای پروردگارم (اینها که) یاران من هستند ، به من می گوید: تو نمی دانی که بعد از تو چه چیزجدیدی را ایجاد نمودند، من همانی را می گویم که بنده نیک الله (عیسی علیه السلام در قیامت) گفته است: (سپس این آیه را خواندند) : { وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ إِلَى قَوْلِهِ الْحَکِیمُ یعنی : من تا زمانیکه در میان آنها بودم بر آنها گواهم تا......... تو بسیار باحکمتی} سپس گفته می شود: همیشه و بصورت مستمر بر پشت پاهایشان بر می گشتند یعنی مرتد می شدند.
توضیح و تشریح حدیث : آنچه در این حدیث و احادیث دیگری که در این باره آمده مورد بحث است جملات زیر می باشد :
1 - وَإِنَّهُ سَیُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ. یعنی : و همانا مردانی از امت من آورده می شوند که به سمت چپ ( و به سوی جهنم ) برده می شوند.
2 - فَأَقُولُ یَا رَبِّ أَصْحَابِی . یعنی : (در آن وقت من می گویم) ای پروردگارم (اینها که) یاران من هستند.
3 - فَیَقُولُ إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ .یعنی :به من می گوید: تو نمی دانی که بعد از تو چه چیزجدیدی را ایجاد نمودند.
4 - فَیُقَالُ إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ . یعنی: سپس گفته می شود: همیشه و بصورت مستمر بر پشت پاهایشان بر می گشتند یعنی مرتد می شدند.

قسمت اول : (وَإِنَّهُ سَیُجَاءُ بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی فَیُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ). یعنی : و همانا مردانی از امت من آورده می شوند که به سمت چپ ( و به سوی جهنم ) برده می شوند.
هرکس اندک آگاهی از زبان عربی و اصطلاحات این زبان داشته باشد به خوبی این مطلب را می فهمد که این نوع جملات در زبان عربی بیانگر قلت و کمی اند یعنی: افراد معدود و انگشت شماری بودن نه زیاد و نه همه آنان .
قسمت دوم: فَأَقُولُ یَا رَبِّ أَصْحَابِی . یعنی : (در آن وقت من می گویم) ای پروردگارم (اینها که) یاران من هستند.
این جمله بیانگر این است که این افراد از کسانی بودند که در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در صف یاران ایشان بودند.
قسمت سوم و چهارم : این دو قسمت یک چیز را در حقیقت بیان می کنند و آن اینکه اینها بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرتکب چیز جدیدی که همان ارتداد باشد شده اند.
تا به این جای مطلب به این نتیجه رسیدیم که افراد بسیارمعدود وانگشت شماری از کسانی که در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم در صفوف صحابه رضی الله عنهم و جزء یاران رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بودند از دین برگشته و مرتد شدند ودر قیامت به آنها اجازه داده نمی شود که از آب حوض کوثر بنوشند و به جهنم برده می شوند.
حالا سوال این مهم این است که این افراد چه کسانی بودند یعنی نام ومشخصات آنها چیست، ما ان شاءالله تعالی در ادامه بحث به پاسخ این مطلب خواهیم پرداخت :
برای واضح شدن این مطلب قبل از اینکه بنده پاسخی را برای این سوال مهم مطرح کنم دوست دارم که بطورمختصراقوالی را که ابن حجر عسقلانی رحمه الله نویسنده فتح الباری شرح صحیح بخاری درشرح حدیث ابن عباس رضی الله عنهما که در ابتداء بحث با ترجمه ذکر نمودم بیان نموده را برای خوانندگان عزیز و گرامی نقل نمایم تا حقیقت امر واضح گردد .
ابن حجر عسقلانی رحمه الله در(فتح الباری شرح بخاری کتاب الرقاق ،باب کیف الحشر، تحت حدیث شماره 6045) اقوال علماء را در باره مشخصات این مرتدین چنین نقل می کند:
1- قبیصه رحمه الله فرموده که مراد افرادی است که در دوران (خلافت) ابوبکر (صدیق رضی الله عنه) از اسلام بر گشتند و ابوبکر (رضی الله عنه) با آنها جنگید تا اینکه آنها نابود شدند و بر کفر مردند.
2- خطابی رحمه الله می گوید: از صحابه (مشهور) رضی الله عنهم کسی مرتد نشده است مراد از مرتدین همان گروهی از بادیه نشینان خشنی است که هیچ کمک وتعاونی از آنها نسبت بدین ثابت نیست وارتداد اینها هیچ خدشه ای بر صحابه های مشهور رضی الله عنهم وارد نمی کند.
3 - ابن التین رحمه الله فرموده که احتمال دارد (که مراد از مرتدین که در این احادیث آمده) همان منافقین و یا کسانی باشد که مرتکب گناهان کبیره شدند.
4 - بعضی از علماء رحمهم الله این را گفته اند: که این مرتدین بادیه نشینان خشن طبعی بودند که با ترس و امید ؛(در حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) اسلام آورده بودند (و بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره از دین برگشته مرتد شدند).
5 - امام نووی رحمه الله فرمودند: گفته شده که اینها منافقین و مرتدین اند و مراد ازجمله (إِنَّهُمْ بَدَّلُوا بَعْدَک = اینها دینت را تبدیل کردند) یعنی اینها برظاهر وحالتی که تو از آنها جدا شدی نمرده اند.
6 - بیضاوی رحمه الله فرمودند: کلمه (مُرْتَدِّینَ) که در این احادیث آمده تنها این معنایش نیست که آنها از اسلام برگشته وکافر شدند بلکه علاوه از آن این معنی را نیز دارد که آنان مسلمانان گنه کاری اند که بر روششان استقامت نکرده وبجای کارهی نیک دست به گناهان زدند.
حالا از توضیحاتی که علماء بزرگواررحمهم الله در باره این گروه داده اند مطالب ذیل بدست می آید :
1- مرتدین که در این احادیث آمده بادیه نیشنانی بودند که باترس از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وچشم امید به مال دنیا در حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اسلام آورده وبعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره به کفر برگشته و مرتد شدند.
2 - آنها منافقینی بودند که در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بنا بر سیاست دوگانه خویش خود را در میان صحابه جا زده بودند ولی بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سیاستشان این را تقاضا کرد که خود را آشکار کنند وحکمت الهی بر این رفته بود که همین آشکاری آنها باعث هلاکتشان در دنیا و آخرت شود و رنه در دنیا شاید جان سالم بدر می بردند.
3 - مراد از ارتداد در این احادیث تنها بیرون شدن از اسلام نیست بلکه ارتکاب گناهان کبیره را نیز شامل می شود و کسانی که گناهان کبیره انجام می دهند اگر در دنیا توبه نکنند و الله مهربان آنها را نبخشد وشفاعت در اول وهله شامل حال آنها نگردد باید به اندازه گناهانشان به جهنم بروند وسپس از جهنم نجات یافته به بهشت خواهند رفت.
خلاصــــــــه سخـــــــن و لب کلام این است که :
1- مرتدین همان منافقین وبادیه نیشنانی بودند که باترس از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وچشم امید به مال دنیا در حیات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اسلام آورده وبعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دوباره به کفر برگشته و مرتد شدند.
2 - هیچ یک از صحابه های مشهور و از مهاجرین و انصار رضی الله عنهم اجمعین بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرتد نشدند. زیرا در هیچ روایت صحیحی و نه جریان تاریخی صحیح این مطلب ذکر نشده که اصحاب مشهور رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بعد از ایشان مرتد شده باشند بلکه بر عکس ئر صحیح بخاری و دیگر کتب حدیثی و تاریخی باسند صحیح آمده که کسانی که با مرتدین جنگیدند و آنها را نابود کردند ابوبکر صدیق رضی الله عنه و دیگر مهاجرین،انصار و سایر صحابه رضی الله عنهم بودند.
ودلیل این دو مطلب امور زیر می باشد:
1- اگر خدای ناخواسته والعیاذ بالله اکثر صحابه مرتد می شدند خود آنها این احادیث را بر خلاف خود روایت نمی کردند و خویش را بدنام نمی کردند بلکه بر عکس این روایات را از بین می بردند.
2 - هیچ روایت صحیح تاریخی و حدیثی در این باره وجود ندارد که تمام و یا اکثر صحابه رضی الله عنهم بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرتد شده باشند.
3- آیات قرآنی و احادیث صحیح نبوی صلی الله علیه و آله وسلم که در فضیلت و خوبی صحابه رضی الله عنهم آمده بیانگر این مطلب است که آنان تا به آخر بر اسلام بوده و از مدافعان سرسخت اسلام بودند.
4- کسانی که مرتدین را نابود کردند خلیفه اول مسلمین ابوبکر صدیق ، مهاجرین و انصار رضی الله عنهم بودند و این جریان در احادیث صحیح و روایات تاریخی بصورت تواتر وقطعی بثبوت رسیده است واگر والعیاذ بالله آنها مرتد می بودند چگونه افراد و اعضای حزب و گروه خودشان را کشته ونابود کردند و بر علیه نظریه وایده خود بپا خواستند.
5 - نکته آخر اینکه : سالم رسیدن قرآن و دین به ما که درهزارچهارصد و اندی بعد از آنها زندگی می کنیم وهمچنین به کسانی که پیش از ما بوده اند خود بهترین وبزرگترین دلیل براین مطلب است که هیچ یک ازمهاجرین ،انصار و یاران مشهور و بزرگوار رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم مرتد نشدند بلکه بر ایمان واخلاصشان تا به آخر پایدار بودند ، ورنه والعیاذ بالله اگر آنها مرتد می شدند قرآن را جمع آوری نمی نمودند ودر صحیفه ها نمی نوشتند و احادیث و روایات را برای ما وشما حفظ وروایت نمی کردند .

شهداء جنگ های بدر و احد

اسامی شهداء جنگ بدر




1 = عبیده پسر حارث رضی الله عنه (مهاجر).


2 = عمیر پسر ابو وقاص برادر سعد بن ابی وقاص رضی الله  

عنهما (مهاجر)

3 = ذوالشمالین پسر عبد عمروبن نضله رضی الله عنه (مهاجر).

4 = عاقل پسر بکیر لیثی رضی الله عنه (مهاجر).

5 = مهجع غلام آزادشده عمربن خطاب رضی الله عنهما (مهاجر).

6 = صفوان پسر بیضاء رضی الله عنه (مهاجر).

7 = سعد پسر خیثمه بن عمرواوسی رضی الله عنه (انصاری).

8 = مبّشرپسر عبدالمنذربن زنبراوسی رضی الله عنه (انصاری).

9 = یزید پسرحارث خزرجی رضی الله عنه (انصاری).

10 = عمیر پسر الحمام خزرجی رضی الله عنه (انصاری).

11= رافع پسر المعلی خزرجی رضی الله عنه (انصاری).

12 = حارثه پسر سراقه خزرجی رضی الله عنه (انصاری).

13 = عوف پسرعفراء خزرجی رضی الله عنه (انصاری).

14 = معوّذ پسرعفراء خزرجی رضی الله عنه (انصاری).


 




اسامی شهداء جنگ اُحد    








1 = حمزه پسرعبدالمطلب رضی الله عنه (مهاجر).

2 = عبدالله بن جحش رضی الله عنه (مهاجر).

3 = مصعب پسرعمیر رضی الله عنه (مهاجر).

4 = عثمان (شماس) پسرعثمان رضی الله عنه (مهاجر).

5 = عمروپسرمعاذ رضی الله عنه (انصاری).

6 = حارث پسرأنس بن رافع رضی الله عنه (انصاری).

7 = عماره پسرزیاد بن السکن رضی الله عنه (انصاری).

8 = سلمه پسرثابت بن وقش رضی الله عنه (انصاری).

9 = عمرو پسرثابت بن وقش رضی الله عنه (انصاری).

10 = ثابت پسروقش رضی الله عنه (انصاری).

11= رفاعه پسرثابت بن وقش رضی الله عنه (انصاری).

12 = صیفی پسرقیظی رضی الله عنه (انصاری).

13 حباب پسرقیظی رضی الله عنه (انصاری).

14 = عبّاد پسرسهل رضی الله عنه (انصاری).

15 = حارث پسرأوس بن معاذ رضی الله عنه (انصاری).

16 = یمان (حسیل) پسر جابر رضی الله عنه (انصاری).

17 = إیاس پسرأوس بن عتیک رضی الله عنه (انصاری).

18 = عبید پسرتیهان رضی الله عنه (انصاری).

19 = حبیب پسرزید بن تیم رضی الله عنه (انصاری).

20 = یزید(زید) پسرحاطب بن أمیه رضی الله عنه (انصاری).

21 = أبوسفیان پسرحارث بن قیس رضی الله عنه (انصاری).

22 = حنظله (غسیل الملائکة) پسرأبوعامررضی الله عنه

(انصاری).

23 = أنبس پسرقتاده رضی الله عنه (انصاری).

24 = أبوحبه پسرعمروبن ثابت رضی الله عنه (انصاری).

25 = عبدالله پسرجبیربن نعمان رضی الله عنه (انصاری).

26 = خیثمه پدرسعد بن خیثمه رضی الله عنه (انصاری).

27 = عبدالله پسرسلمه رضی الله عنه (انصاری).

28 = سبیع پسرحاطب بن حارث رضی الله عنه (انصاری).

29 = عُمیرپسرعدی رضی الله عنه (انصاری).

30 = عَمروپسرقیس رضی الله عنه (انصاری).

31 = قیس پسرعَمروبن قیس رضی الله عنه (انصاری).

32 = ثابن پسرعمروبن خالد رضی الله عنه (انصاری).

33 = عامرپسرمخلد رضی الله عنه (انصاری).

34 = أبوهُبیره پسرحارث بن علقمه رضی الله عنه (انصاری).

35 = عَمروپسرمطرف رضی الله عنه (انصاری).

36 = أوس پسر ثابت بن المنذر رضی الله عنه (انصاری).

37 = أنس پسر نضربن ضمضم رضی الله عنه (انصاری).

38 = قیس پسرمخلد رضی الله عنه (انصاری).

39 = کیسان غلامی از بنی مازن رضی الله عنه (انصاری).

40 = خارجه پسر زید بن أبی زهیر رضی الله عنه (انصاری).

41 = سعد پسر ربیع بن عمرو رضی الله عنه (انصاری).

42 = أوس پسر أرقم بن زید رضی الله عنه (انصاری).

43 = مالک پسرسنان رضی الله عنه (انصاری).

44 = سعید پسر سوید بن قیس رضی الله عنه (انصاری).

45 = عتبه پسرربیع بن رافع رضی الله عنه (انصاری).

47 = ثعلبه پسر سعد بن مالک رضی الله عنه (انصاری).

48 = ثقف پسر فروه بن بدن رضی الله عنه (انصاری).

49 = عبدالله پسرعمروبن وهب رضی الله عنه (انصاری).

50 = ضمره یکی از افراد قبیله جهینه رضی الله عنه (انصاری).

51 = نوفل پسر عبدالله رضی الله عنه (انصاری).

52 = عباس پسرعُباده بن نضله رضی الله عنه (انصاری).

53 = نعمان پسرمالک بن ثعلبه رضی الله عنه (انصاری).

54 = مجذرپسرزیاد بلوی رضی الله عنه (انصاری).

55 = عُباده پسر حسحاس رضی الله عنه (انصاری).

56 = عبدالله پسر عمروبن حرام رضی الله عنه (انصاری).

57 = عمروپسرجموح بن زید رضی الله عنه (انصاری).

58 = خلاد پسرعمروبن جموح رضی الله عنه (انصاری).

59 = أبوأیمن غلام عمروبن جموح رضی الله عنه (انصاری).

60 = سلیم پسرعمروبن حدیده رضی الله عنه (انصاری).

61 = عنتره غلام سلیم پسرعمروبن حدیده رضی الله عنه

(انصاری).

62 = سهیل پسر قیس بن أبی کعب رضی الله عنه (انصاری).

63 =  ذکوان پسر عبدقیس رضی الله عنه (انصاری).

64 = عبید پسر معلی بن لوذان رضی الله عنه (انصاری).

65 = مالک پسرنمیله رضی الله عنه (انصاری).

66 = حارث پسرعدی بن خرشه رضی الله عنه (انصاری).

67 = مالک پسر إیاس رضی الله عنه (انصاری).

68 = إیاس پسرعدی رضی الله عنه (انصاری).

69 = عمرو پسر ایاس رضی الله عنه (انصاری).


نام تمام شهداء جنگ بدر واُحد از کتاب (جوامع السیرة النبویة)



ابن حزم رحمة الله علیه گرفته شده است.


آری دوستان تمام این بزرگوران در حمایت از دین در

جنگ بدر واحد جانشان را در راه الله مهربان فدا نمودند

بیا من وتو نام پسران ما را به نام اینها بگذاریم تا یاد  

آنها را زنده نموده و به نوعی با آنها ابراز محبت و

دوستی کرده باشیم .

حدیث شماره 3و4و5و6

حدیث شماره 3-

عن زید بن أرقم قال : أول من أسلم مع رسول الله صلى الله علیه وسلم علی ابن أبی طالب رضی الله عنه.


اولین کسی که  با رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم-ایمان آورد علی بن ابی طالب بود.


- حدیث صحیحی است .


حدیث شماره 4-

 عن زید بن أرقم یقول : أول من  أسلم علی رضی الله عنه .

اولین کسی که ایمان آورد علی بود.

- حدیث صحیحی است .


حدیث شماره 5-

همان حدیث شماره 2 است که گذشت .


 حدیث شماره6-

عن عفیف ، قال : جئت فی الجاهلیة إلى مکة وأنا ارید ان ابتاع لاهلی من ثیابها وعطرها ، فأتیت العباس بن عبد المطلب وکان رجلا تاجرا فأنا عنده جالس حیث انظر إلى الکعبة ، وقد حلقت الشمس فی السماء ، فارتفعت وذهبت إذ جاء شاب فرمى ببصره إلى السماء ثم قام مستقبل القبلة ، ثم لم ألبث إلا یسیرا حتى جاء غلام فقام على یمینه ، ثم لم ألبث إلا یسیرا حتى جاءت امرأة فقامت خلفهما ، فرکع الشاب فرکع الغلام والمرأة ، فرفع الشاب فرفع الغلام والمرأة ، فسجد الشاب فسجد الغلام والمرأة ، فقلت : یا عباس أمر عظیم ، قال العباس : أمر عظیم أتدری من هذا الشاب ؟ قلت : لا ، قال : هذا محمد بن عبد الله ابن اخی ، أتدری من هذا الغلام ؟ هذا علی ابن اخی ، أتدری من هذه المرأة ؟ هذه خدیجة بنت خویلد زوجته ، ان ابن اخی هذا اخبرنی ان ربه رب السماء والارض أمره بهذا الدین الذی هو علیه ، ولا والله ما على الارض کلها احد على هذا الدین غیر هؤلاء الثلاثة .


عفیف می گوید: در زمان جاهلیت به مکه آمدم و نزد عباس بن عبدالمطلب اقامت گزیدم .

هنگامی که آفتاب بالا آمد و در آسمان نمایان گشت من به سوی کعبه داشتم نگاه می کردم که دیدم جوانی آمد، به سوی آسمان نگاه کرد سپس رو به قبله ایستاد؛ دیری نگذشت که نوجوانی آمد و در طرف راستش ایستاد؛ دیری نپایید که زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد.آن جوان رکوع کرد و آن نوجوان و زن نیز رکوع نمودند، جوان ایستاد و آن دو نیز سربلند کردند، آن جوان به سجده رفت و آن دو نیز سجده به سجده رفتند.

من به عباس گفتم: ای عباس این امری عظیم است. گفت:امری بزرگ! آیا میدانی آن جوان کیست؟ گفتم: نه گفت:این محمد بن عبداله فرزند عبدالمطلب است، فرزند برادرم. آیا آن نوجوان را می شناسی؟ گفتم: نه . گفت: علی فرزند ابوطالب فرزند عبدالمطلب است، فرزند براد من .آیا میدانی این خانم کیست که پشت سر آن دو ایستاده است؟ گفتم: نه . گفت: این خدیجه دختر خویلد همسر برادرزاده ام است. این(محمد) می گوید:همانا پروردگارت! پروردگار آسمانها و زمین است که او را به این آیین که بر اوست دستور داده است.

نه و قسم به الله که در روی تمالم زمین بر این دین بغیر از این سه کس کسی دیگر نیست.


- این حدیث ضعیف است:

در سندش محمد بن عبید بن محمد المحاربی وجود دارد.

ونیزدر سندش دو نفر به نامهای: أسد بن عبدالله یزید البجلی ، و سعید بن خثیم وجود دارند که ضعیف هستند . و همچنین در این سند یحیی بن عفیف وجود دارد که تفردات وی پذیرفته نمی شود.

شناسنامه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم


شناسنامه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم





نام :  


محمد، احمد،ماحی، حاشر وعاقب.


کنیت:


ابوالقاسم و ابوابراهیم.


لقب:


مصطفی و صادق الأمین.


تاریخ تولد:


روز دوشنبه دوازدهم  ویا هیجدهم ربیع الأول ؛عام الفیل.


محل تولد :


عربستان سعودی شهر مکه مکرمه.


نام پدر:


عبدالله پسر عبدالمطلب .


نام پدر بزرگ:  


عبدالمطلب (شیبه) .



نام مادر:


آمنه دختر وهب.


سلسله نسب پدر:


محمد پسرعبدالله پسر عبدالمطلب پسرهاشم پسر عبدمناف پسر



قُصی کِلاب پسر مُرة کعب پسر لُؤیّ پسر غالب پسر فِهر پسر



مالک پسر النّضر پسر کنانة پسر خزیمة پسر مُدرکة پسر الیاس



پسر مُضر پسر نزار پسر معد پسر عدنان.




سلسله نسب مادر:




آمنه دختروهب پسر عبدمناف پسرزهرة پسر کلاب پسر مُرة کعب



پسر لُؤیّ پسر غالب پسر فِهر پسر مالک پسر النّضر پسر کنانة  



پسر خزیمة پسر مُدرکة پسر الیاس پسر مُضر پسر نزار پسر معد  



پسر عدنان.




دایه زمان تولد:




الشفاء مادر عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه.  



حاضنه ( زنی که از ایشان نگه داری نمود) :  


ام ایمن دختر ثعلبه رضی الله عنها.  




نام مادران رضاعی:  




1= ثویبه کنیزابولهب.


2 = حلیمه سعدیه خانم ابوکبشه حارث پسر عبدالعزی.




نام پدر رضاعی:  


ابوکبشه حارث پسرعبدالعزی پسر رفاعه شوهرحلیمه.




نام برادران و خواهران رضاعی:  


1 = عبدالله پسر حارث.


2 = أنیسه دختر حارث .


3 = حذافه (شیماء) دختر حارث.




محل بعثت:  


عربستان سعودی شهر مکه مکرمه غار حراء.


زمان بعثت :


سال چهل یک بعد از عام الفیل.




مدت اقامت درمکه :


پنجاه وسه سال (چهل قبل از نبوت وسیزده سال بعد از نبوت).


تاریخ هجرت:


دوازدهم ربیع الأول سال چهاردهم بعثت.


مدت اقامت در مدینه منوّره :  


ده سال.  


مدت عُمر:


شصت وسه سال .


زمان وفات :


دوشنبه دوازدهم ربیع الأول سال یازدهم هجری.


محل وفات :


عربستان سعودی مدینه منّوره .


محل دفن :


خانه عایشه رضی الله عنها در مدینه منّوره.


تعداد عُمرِها :


قبل از نبوت وقبل از هجرت عُمرهای متعددی انجام داده اند  



ولی بعد از هجرت چهار بار.


تعداد حج ها :


حج ها متعددی قبل و بعد از نبوت در مکه انجام داده اند ولی بعد  



از هجرت یک حج که به حجة الوداع معروف است.




نام عموها :




















 7 =المقوم (عبدالکعبة) پسر عبدالمطلب .  





 9 = غیداق (نوفل) پسر عبدالمطلب .




نام عمّه ها :





2 = برّة  دخترعبدالمطلب .


3 = أمیمة دخترعبدالمطلب .













نام همسران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:


1 = خدیجه دختر خویلد رضی الله عنها.


2 = عایشه دختر ابوبکر صدیق  رضی الله عنهما.


3 = حفصه دختر عمرفاروق رضی الله عنهما .


4 = زینب دختر جحش رضی الله عنها.


5 = ام حبیبه (رمله) دختر ابوسفیان رضی الله عنهما.


6 = ام سلمه (هند) دختر أبوامیّه رضی الله عنها .


7 = صفیّه دختر حیّی رضی الله عنها .


8 = زینب دختر خزیمه رضی الله عنها.


9 = سوده دختر زمعه رضی الله عنها.


10 = جویریه دخترحارث بن أبی ضرار رضی الله عنها.


11 = میمونه دخترحارث بن حزن رضی الله عنها .


زنانی که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم  

با آنهاعقد نکاح بسته ولی عروسی نکرده اند :


1 = اسماء دختر نعمان کندی.


2 = أُمیمه دختر نعمان پسر شرحبیل.




پسران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:


1 = قاسم فرزند خدیجه رضی الله عنهما.


2 = عبدالله فرزند خدیجه رضی الله عنهما .


3 = طیّب فرزند خدیجه رضی الله عنهما.


4 = طاهر فرزند خدیجه رضی الله عنهما.


5 = ابراهیم فرزند ماریه قبطیه رضی الله عنهما.


بعضی علماء بر این نظریه اند که (طیّب و طاهر) دولقب  



(عبد الله) اند.




دختران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :


1 = رقیه خانم عثمان پسر عفان رضی الله عنهما.





3 = أم کلثوم خانم عثمان پسر عفان رضی الله عنهما.







پدر خانمهای رسول الله صلی الله علیه  

وآله وسلم :


1 = خویلد پدر خدیجه رضی الله عنها.


2 = ابوبکر صدیق پدر عایشه صدیق رضی الله عنهما .


3 = عمر پدر حفصه رضی الله عنهما .


4 = جحش پدر زینب رضی الله عنها.


5 = ابوسفیان پدر ام حبیبه (رمله ) رضی الله عنهما.


6 = أبوامیّه پدر ام سلمه رضی الله عنها.


7 = حُیّی پدر صَفیّه رضی الله عنها .


8 = خزیمه پدر زینب رضی الله عنها.


9 = زمعه پدر سوده رضی الله عنها.


10 = حارث بن أبی ضرار پدر جُویریه رضی الله عنها.


11 = حارث بن حزن پدر مَیمونه رضی الله عنها .




دامادهای رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :


1 = ابوالعاص (قاسم) پسر ربیع رضی الله عنه .





3 = علی پسر ابوطالب رضی الله عنه .




نوه های رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :


1 = علی پسر ابوالعاص رضی الله عنهما که مادرش زینب  



رضی الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده  



است  .


2 = أمامه دختر ابوالعاص رضی الله عنهما که مادرش زینب  



رضی الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده



است  .


3 = عبد الله پسر عثمان رضی الله عنهما که مادرش رقیه رضی



الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است  .


4 = حسن پسر علی رضی الله عنهما که مادرش فاطمه رضی الله  



عنها دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است  .


5 = حسین پسر علی رضی الله عنهما که مادرش فاطمه رضی  



الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است  .


6 = زینب دختر علی رضی الله عنهما که مادرش فاطمه رضی  



الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است  .


7 = أم کلثوم دختر علی رضی الله عنهما که مادرش فاطمه رضی  



الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است  .


8 = محسن پسر علی رضی الله عنهما که مادرش فاطمه رضی  



الله عنها دختر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بوده است  .




غلامهای که رسول الله صلی الله علیه  

وآله وسلم آزاد نموده اند:



1 = زید پسر حارثه رضی الله عنه .


2 = ثوبان پسر بجدد رضی الله عنه.


3 = ابو کبشه (سلیم ) رضی الله عنه .


4 = باذام رضی الله عنه.


5 = رویفع رضی الله عنه .


6 = قصیر رضی الله عنه.


7 = میمون رضی الله عنه.


8 = ابوبکره رضی الله عنه .


9 = هرمز رضی الله عنه.


10 = ابوصفیه (عبید) رضی الله عنه.


11 = ابوسلمی رضی الله عنه.


12 = ابوأنَسَه رضی الله عنه.


13 = صالح رضی الله عنه.


14 = شقران رضی الله عنه.


15 = رباح رضی الله عنه.


16 = أسود نوبی رضی الله عنه.


17 = یسارالراعی رضی الله عنه.


18 = ابورافع (اسلم) رضی الله عنه.


19 = ابولهثه رضی الله عنه.


20 = فُضاله یمانی رضی الله عنه.


21 = رافع رضی الله عنه.


22 = مِدعم رضی الله عنه.


23 = کِرکِره رضی الله عنه .


24 = زید پدر بزرگ هلال بن یسار رضی الله عنه.


25 = عبیده پسر طهمان رضی الله عنه.


26 = مأبور قبطی رضی الله عنه .


27 = واقد رضی الله عنه .


28 = ابو واقد رضی الله عنه.


29 = هشام رضی الله عنه.  


30 = ابوضمیره رضی الله عنه .


31 = حُنین رضی الله عنه .


32 = ابوعَسِیب (احمر) رضی الله عنه .


33 = ابوعبیده رضی الله عنه.


34 = سفینه رضی الله عنه.


35 = سلمان فارسی رضی الله عنه.


36 = ایمن پسر ام ایمن رضی الله عنه.


37 = افلح رضی الله عنه.


38 = سابق رضی الله عنه.


39 = سالم رضی الله عنه .


40 = زید بن بولا رضی الله عنه.


41 = سعید رضی الله عنه.


42 = ضمیره پسر ابوضمیره رضی الله عنه.


43 = عبیدالله پسر اسلم رضی الله عنه.


45 = نافع رضی الله عنه.


46 = نبیل رضی الله عنه .


47 = وَردان رضی الله عنه.


48 = ابوأئیله رضی الله عنه.


49 = ابو الحمراء رضی الله عنه.




کنیزانی که رسول الله صلی الله علیه وآله  



وسلم با آنها همبستری می کرد ند:




1 = ماریه قبطیه مادر ابراهیم رضی الله عنها.


2 = ریحانه قرظیه رضی الله عنها .




کنیزانی که رسول الله صلی الله علیه و

آله وسلم آزاد نموده اند:


1 = سلمی مادر نافع رضی الله عنها.


2 = ام ایمن مادر اسماه پسر زید رضی الله عنها.


3 = میمونه دختر سعدیه رضی الله عنها.


4 = خضره رضی الله عنها.


5 = رِضوی رضی الله عنها.  


6 = أُمیمه رضی الله عنها.


7 = ام ضمیره رضی الله عنها.



8 شیرین خواهرماریه همسر حسان بن ثابت رضی الله عنهما.


9 = ام عباس رضی الله عنها .




کاتبان وحی و منشیان رسول الله صلی الله  



علیه وآله وسلم :




1 = أبوبکر صدیق رضی الله عنه .


2 = عمر فاروق رضی الله عنه .


3 = عثمان پسر عفان رضی الله عنه .


4 = علی پسر ابوطالب رضی الله عنه .


5 = خالد پسر سعید رضی الله عنه .


6 = أبی پسر کعب رضی الله عنه .


7 = حنظله پسر ربیع رضی الله عنه .


8 = یزید پسرابوسفیان رضی الله عنهما .


9 = معاویه پسر ابوسفیان رضی الله عنهما .


10 = زید پسر ثابت رضی الله عنه .


11 = محمد پسر سلمه رضی الله عنه.


12 = زبیر پسر عوام رضی الله عنه .


13 = ارقم پسر ابو ارقم رضی الله عنه .


14 = ابان پسر سعید پسر عاص رضی الله عنه.


15 = ثابت پسر قیس رضی الله عنه.


16 = خالد پسر ولید رضی الله عنه.


17 = عبد الله پسر ارقم رضی الله عنه .


18 = عبد الله پسر زید بن عبد ربه رضی الله عنه .


19 = علاء پسرعتبه رضی الله عنه .


20 = مغیره پسر شعبه رضی الله عنه .


21 = سجل رضی الله عنه.


22 = شرحبیل پسر حسنه رضی الله عنه.




مؤذنانی که رسول الله صلی الله علیه وآله

وسلم تعیین نموده بودند:




1 = بلال حبشی رضی الله عنه مؤذن مسجدالنبی در مدینه منوره.


2 = ابن ام مکتوم رضی الله عنه که نامش عبد الله بن قیس  



است مؤذن مسجدالنبی در مدینه منوره.


3 = ابو محذوره رضی الله عنه مؤذن مسجد الحرام در مکه



مکرمه.


4 = سعد القرظ رضی الله عنه مؤذن مسجد قباء در اطراف



مدینه منوره .






غزوات رسو الله صلی الله علیه وآله وسلم:


1 = غزوه أبواء (ودّان) .


2 = غزوه بواط .


3 = غزوه عشیره (عسیره).


4 = غزوه بدر اولی.


5 = غزوه بدر کبری.


6 = غزوه بنی سلیم.


7 = غزوه ذات السویق .


8 = غزوه ذی أمر(غزوه غطفان).


9 = غزوه نجران .


10 = غزوه أحد.


11 = غزوه حمراء الأسد.


12 = غزوه ذات الرقاع.


13 = غزوه بدرالآخره.


14 = غزوه دومة الجندل .


15 = غزوه خندق (أحزاب).


16 = غزوه بنی قریظه .


17 = غزوه بنی لحیان .


18 = غزوه ذی قرد .


19 = غزوه بنی مصطلق .


20 = غزوه حدیبیه.


21 = غزوه خیبر.


22 = غزوه فتح مکه .


23 = غزوه حنین (هوازن).


24 = غزوه طائف .


25 = غزوه تبوک .






واقعه های شق صدر:




1 = دوران کودکی .


2 = سال دهم بعثت قبل از اسراء و معراج.




واقعه اسراء و معراج :


شب بیست هفتم رجب سال دهم نبوّت .




مشهورتین معجزات:




1 = قرآن .


2 = شگاف دادن ماه .


3 = برکت در غذاها .


4 = بیرون آمدن آب از میان انگشتان.   





تمام مطالب فوق از کتابهای:





2 = جوامع السیرة النبویة ابن حزم .


3= غایة المأمول سلطان العلماء.


گرفته شده است .
4 = صفیّة دخترعبدالمطلب . 4 = فاطمه خانم علی پسر ابوطالب رضی الله عنهما. 1 = حارث پسر عبدالمطلب . 2 = زبیر پسر عبدالمطلب. 3 = حمزه پسر عبدالمطلب . 4 = ضرار پسر عبدالمطلب . 5 = ابوطالب (عبدمناف) پسر عبدالمطلب . 6 =أبولهب (عبدالعزی) پسر عبدالمطلب . 8 = حجل (المغیرة) پسر عبدالمطلب . 1 = أروی دخترعبدالمطلب .   5 = عاتکة دخترعبدالمطلب . 6 = أم حکیم (بیضاء) دخترعبدالمطلب . 2 = زینب خانم ابوالعاص (قاسم) پسر ربیع رضی الله عنهما.   2 = عثمان پسر عفان رضی الله عنه . 1 = البدایة و النهایة ابن کثیر.

وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ

وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا (الاسراء/23)

پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید ، و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از آن دو ، و یا هر دوی ایشان نزد تو به سن پیری برسند ، اُف به آنان مگو ! و آنان را از پیش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو .

- قَضَى :فرمان و فیصله الله متعال و به دو دسته تقسیم می شود:

قضای شرعی             قضای کونی

قضای شرعی: جایز است بر آن کسی که بر وی فیصله شده و فرمان داده شده به وقوع بپیوندد و یا تحقق نپذیرد. و این نوع خواست الهی در اموری که الله دوست دارد واقع می شود. مانند  همین آیه ، و یا قضا ممکن است به معنای: شرع و یا به معنای وصیت و سفارش و شبیه همین باشد.

اما قضاء کونی: باید اتفاق بیفتد و ممکن است در آنچه که اله دوست دارد واقع شود و یا در آنچه که الله نمی پسندد اتفاق بیفتد مانند قول الله متعال:

وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّاً کَبِیراً (الاسراء/4)

در کتاب به بنی اسرائیل اعلام کردیم که دوبار در سرزمین تباهی می ورزید و برتری جوئی بزرگی می کنید و طغیان و عدوان را به غایت ، و ظلم و جور را به نهایت می رسانید.

قضاء در این جا مراد کونی است زیرا الله متعال فساد در زمین را مشروع قرار نداده و نه دوست دارد.

سوال: اگر ثابت شده که قضای کونی ممکن است مورد پسند الله باشد و یا نباشد، پس چگونه الله متعال در مورد چیزی که دوست ندارد قضاوت می کند؟

جواب:همانا محبوب بر دو قسم است:

محبوب به ذات خویش و یا محبوب لغیره .

پس محبوب لغیره ممکن است برای ذات خویش ناپسند بداند اما به خاطر حکمتی که در آن نهفته است از جهتی محبوب و دوست داشتنی واقع می شود و آن را می پسندددر حالی که از طرفی آن را مکروه می داند.

مثال: فساد در زمین از جانب بنی اسرائیل در ذات خویش نزد الله متعال ناپسند است زیرا الله متعال فساد وفسادکاران را دوست ندارد. ولی به خاطر حکمتی که دارد نزد الله محبوب واقع می شود. همچنین: خشکسالی،بیملری و فقر و غیره . زیرا الله متعال رحیم و باشفقت است و دوست ندارد که بر احدی از مخلوقات ظلم کند و آنها را در سختی و مشکلات گرفتار سازد بلکه عکس این امر همیشه برای آنها آسانی را می خواهد ولی بنابر حکمتی که دارد این امور را جاری می سازد، لذا این امور از جهتی نزد الله محبوب هستند.

الله تعالی می فرماید:

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (الروم/41)

 تباهی و خرابی در دریا و خشکی به خاطر کارهائی پدیدار گشته است که مردمان انجام می داده اند . بدین وسیله سزای برخی از کارهائی را که انسانها انجام می دهند بدیشان می چشاند تا این که آنان برگردند.

 

سوال: چگونه می شود تصور کرد که چیزی از یک جانب محبوب و دوست داشتنی اما از طرفی دیگر ناپسند و مکروه باشد؟

جواب: به عنوان مثال: به یک شخص مریض، جرعه ای از دارو که دارای رنگ و بوی بو وتلخ می باشد داده شود و او بنوشد، در حال که به خاطر بو رنگ بدی که دارد و تلخ است ناپسندش می آید، اما از طرفی دیگر آن را دوست دارد زیرا که شفایش در ان نهفته است، همچنین پزشکی به بیمار بگوید: به خاطر سرطانی که بدان دچار شده دستش باید قطع گردد تا به دیگر بدنت سرایت نکند، وی راضی شده و  دوست دارد که هرچه سریعتر این امر واقع گردد، در حالی که هیچ انسانی دوست ندارد که دستش قطع گردد.

سوال: چرا قول سبحانه و تعالی (وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا) از باب قضاء قدری نیست؟

جواب: این امکان وجود ندارد، زیرا اگر از خواست و اراده قدری بود باید اتفاق می افتاد و همه مردم باید عبادت پروردگارشان را می کردند، اما از باب قضاء شرعی است که گاهی اتفاق می افتد و گاهی نیز حاصل نمی شود.

خطاب در آیه به رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- است اما درادامه صیغه جمع آمده است: (وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا)  و نگفته (ان لاتعبد). و نظیر آن در قرآن آمده است مانند قول الله متعال (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء ) (طلاق/1) خطاب در اول موجه به رسول الله بوده و سپس تغییر اسلوب داده و متوجه عموم می شود، از این تغییر اسلوب چه فایده ای حاصل می گردد؟

جواب: 1-برای تذکر است! زیرا تذکر مخاطب امری مطلوب برای متکلم است و در اینجا  با تغییر اسلوب حاصل شده است .

2-رسول الله- صلی الله علیه و اله و سلم- رهبر امت است و خطاب او موجه برای تمام امتش می باشد.

3- در آنجا که رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- مخاطب قرار داده شده برای او و تمام امت اوست مگر آنکه دلیلی آن را خاص وی بداند.

4- در این آیه مخصوصا به رسول الله –صلی الله علیه وآله و سلم- اشاره شده، زیرا وی: پرورش یافته است نه پرورش دهند، عبادت کننده است نه عبادت شونده که این امر در (تَعْبُدُوا)  داخل است . و برای شرافت  و بزرگی رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم – کفایت می کند که بنده مخلص الله تعالی باشد، به همین خاطر الله متعال در بالاترین درجات به صفت بنده بودن توصیف کرده است؛ چنانکه در مقام دفاع از وی می فرماید: وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا (بقره/23)

اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم ، دچار شکّ و دودلی هستید .

و برای ثبوت نبوت وی می فرماید: تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ (فرقان/1)

والا مقام و جاوید کسی است که فرقان ، را بر بنده خود نازل کرده است.

و در بیان اسراء و معراج وی می فرماید:

سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ ( اسراء/1)

تسبیح و تقدیس ذاتی را سزا است که بنده خود  را در شبی از برد

فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى (نجم/10)

پس (جبرئیل) به بنده الله وحی کرد آنچه می بایست وحی کند .

اقسام بندگی:

1-عام: وآن اینکه تمام مخلوقات بندگان الله هستند این شامل تمام مخلوقات حتی کفار نیز می باشد، الله متعال می فرماید:

إِن کُلُّ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمَنِ عَبْداً ( مریم/93)

تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند ، بنده الله مهربان می باشند .

2- بندگی خاص: بندگی نمودن الله متعال بوسیله اطاعت نمودن است، چنانکه می فرماید:

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً (فرقان/63)

و بندگان رحمان کسانیند که آرام روی زمین راه می روند.

و این در برگیرنده تمامی کسانی می شود که الله متعال را به روشی که مشروع ساخته عبادت می کنند .

3- بندگی خواص: و آن بندگی پیامبران الله است: چنانکه الله متعال در مورد نوح می فرماید:

إِنَّهُ کَانَ عَبْداً شَکُوراً (اسراء/3)

او بنده بسیار سپاسگزاری بود .

 و در مورد محمد-صلی الله علیه و آله وسلم- می فرماید:

وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا (بقره/23)

اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم ، دچار شکّ و دودلی هستید .

و در مورد دیگر پیامبران می فرماید:

وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُوْلِی الْأَیْدِی وَالْأَبْصَارِ (ص/45)

 از بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب سخن بگو ، آنان که دارای قدرت و بینش بودند .

پس این بندگی و عبادت کردن مضاف به پیامبران است که همان خواص هستند.

-  وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا :و پروردگارت دستور داد که به مادر وپدر نیکی کنید.

والدین شامل مادر و پدر و بالاتر از آنهاست، اما در مورد مادر وپدر رساتر است و هرآن کس که نزدیکتر است به نیکی سزاوارتر می باشد. و اینکه وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا بعد از قول وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذکر شده دلالت می کند بر اینکه حق پدر و مادر بعد از حق الله است.

سوال: پس حق رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- کجاست؟

جواب: حق الله دربرگیرنده حق رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- است ، زیرا الله عبادت کرده نمی شود مگر با آنچه که رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- بیان نموده است.

-  إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا یعنی از اذیت و آذار آنها دست برداشتن . در فرموده الله متعال: إِحْسَانًا با نیکی رفتار کردن و در فرموده فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا از اذیت و آزار آنها دست کشیدن و کلمه أُفٍّ به معنای ضجر است اگر گفته شود آنها ناراحت و اذیت می شوند، در این آیه اشاره شده است هنگامی که آنها به پیری رسیدند بار سنگینی بردوش فرزند می شوند که در این حالت نباید آنها را به ضجر بیاورد و در سخن آنها را سرزنش ننماید اگر چنانچه در کاری و یا سخنی دچار لغزش شدند وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا سخن نرم و لطیف با آنها بگوید: به عنوان مثال بگوید الله متعال به تو اجر و پاداش بزرگی دهد، سخن  نیک ممکن است در چند جا باشدة در ادا کردن، لحن کلام، مضمون کلام، و یا مخاطب قرار دادن باشد. لذا نباید با صدای بلندی که سبب اذیت باشد و باعث ضجر شود آنها را صدا بزند .

اما وجه استدلال از این آیه أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ در مورد توحید به خاطر اینکه این آیه دربرگیرنده  دو رکن توحید نفی و اثبات است .