مدرسه دینی دارالسنة زرآباد چابهار

مدرسه دینی که شهید دکتر احمد سیاد رحمه الله آن را تأسیس نموده است.

مدرسه دینی دارالسنة زرآباد چابهار

مدرسه دینی که شهید دکتر احمد سیاد رحمه الله آن را تأسیس نموده است.

سی عامل اثرگذار درتربیت

سی عامل اثرگذار درتربیت



رساله که در حال خواند او هستید در حقیقت ترجمه رساله

(30 وسیلة للتأثیر التربوی) نوشته (أبو عبد الله الشدوی) است

که ازسایت عربی (صید الفوائد) گرفته و برای شما خواهر و

برادران دینی ترجمه شده است امیدوارم که این رساله کوچک

برایتان مفید و برای بنده ونویسنده آن باعث اجر وثواب اخروی

گردد.

الحمد لله وحده والصلاة والسلام على من لا نبی بعده,,


در این شکی نیست که روند آموزشی یک عملیات متراکمی است

که نیازبه وقت و تلاش زیادی دارد وپیش ازآن نیز برای دادن

میوه رسیده اش با اجازه الله متعال نیاز به اخلاص و صداقت دارد

، من در این مقاله سعی خواهم نمود تا مهم ترین عوامل تأثیرگذار

تربیتی که فرد تحت پروش را از مرحله ای به مرحله بالاتری

منتقل داده وسطحش را بالا می برد را بیان کنم.


اکنون ، با این عوامل توجه نمایید:

1 - بر تری مربّی از فرد تحت تربیت در جوانب متعدد.


2 - اتصال قوی داشتن با الله متعال (و این خود ازمهم ترین

عوامل است).

3 - بیداری تربیتی (هدفم این است که باید مربّی حسی داشته باشد

که با آن احوال فرد تحت تربیتش را دانسته وبتواند او را در

کارهای که از او سر میزند اصلاح نموده وبااو برخورد مناسبی

را داشته باشد.  

4 - داشتن علم دینی.

5 - به همراه فرد تحت تربیت زندگی کردن (یعنی با فرد تحت

تربیت در برخی از جنبه های زندگی مشارکت نمودن وارزش ها

و اصول را از خلال این زندگی به او انتقال دادن)

6 - قناعت داشتن به ایده.

7- داشتن اندوه ونگرانی برای این تربیت.

8 - باز بودن و انعطاف پذیربودن.
9 - بذل وبخشش نمودن .

10 - مراعات نمودن نیازهای فرد تحت تربیت (از نظرروحی ،

مالی و اجتماعی).

11 - بهره برداری از حوادث وجریانات (سیرت پیامبرصلی الله

علیه وآله وسلم پراست از وقایعی که با آنها افراد را تربیت

نمودند).

12 - رعایت قاعده و قانون تبادل (هر فرد تحت تربیت شما

که پیشنهادی می دهد او به شما نزدیک تر می شود ، وهرگاه

نسبت به بعضی از امور با او رک باشی او نیز با تو رک خواهد

بود ، و غیره).

13 - بالا بودن اطلاعات و معلومات مربی.

14 – خوب تربیت دادن (کافی نیست که او را تربیت کنی مهم

این است که بهترین ومناسب ترین روش را در تربیت اختیار

نمائی).  

15 - پیدا نمودن انگیزها.

16 - بازسازی و تنوّع.

17 - آگاهی مربّی (از فقه واقعیت ،از فقه موازنه واز فقه

اولویت ها).

18 - توانایی برتشخیص توانها و رشد دادن آنها.

19- برنامه ریزی و مدیریت .

20 – رعایت قانون (نظریه مربی تاثیر زیادی در فرد تحت

تربیت دارد) هر گاه او را به صفتی نسبت دهی خواه مثبت ویا

منفی در او تأثیرات زیادی خواهد گذاشت .
۲۱- وسعت افق دیدگاه .

22 - تسلط بر مهارت های پیگیری. .

23- عزت دادن و ستایش نمودن

24 - ایجاد نمودن وسایل کمکی برای تربیت.

25 - تلاش برای حذف یا کاهش عواملی که تأثیرات منفی بر

فرد تحت تربیت می گذارد.

26 - سرپرستی مستمرودائمی .

27 - کلی وجامع بودن برنامه ها و تعادل در آنها.

28- توجه کردن به مسائل عملی در تربیت ( مانند عمره و غیره)

شب بیداری ، رفتن به کتابخانه........ و غیره).

29 - مشارکت اجتماعی با فرد تحت تربیت درشادیها واندوهایش.

30 – احساس انتقالی (یعنی اینکه فرد تحت تربیت خود احساس

کند که از مرحله ای به مرحله ی بالاتر و بزرگتری انتقال

می یابد).

شعبه های ایمانی

شعبه های ایمانی




رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند : ایمان هفتاد واندی شعبه دارد ، وما در زیر این شعبه جات را ذکر نموده ایم:

1 = ایمان و اعتقاد به الله عزوجل داشتن.

2 = به تمام پیامبران علیهم السلام ایمان داشتن.

3 = ایمان به فرشتگان.

4 = ایمان به قرآن ودیگر کتابهای آسمانی.

5 = ایمان به خوب بد تقدیر.

6 = ایمان به قیامت .

7 = ایمان به بر انگیخته شدن بعد از مرگ وحشر ونشر شدن.

8 = ایمان به جمع شدن مردم در میدان عرصات بعد از زنده شدن وبیرون شدن از قبرها.

9 = ایمان به این که بهشت خانه مومنان ودوزخ خانه کافران است.

10 = دوستی و محبت با الله مهربان.

11 = ترس از الله متعال.

12 = امید به الله متعال داشتن.

13 = توکل بر الله داشتن ودر هر چیزتسلیم دستورات او بودن.

14 = دوستی ومحبت با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم.

15 = احترام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را داشتن وایشان را بزرگوار ومعظم دانستن.

16 = دوست داشتن دین و متحمس بودن نسبت به آن .

17 = یادگیری علم دین.

18 = رساندن وانتشار علم دین.

19 = بزرگ دانستن قرآن واحترام قایل بدون نسبت به آن.

20 = طهارات وپاکی.

21 = خواندن نماز.

22 = پرداخت زکات .

23 = روزه.

24 = اعتکاف.

25 = انجام حج وعمره.

26 = جهاد فی سبیل الله.

27 = مرز بانی و پاسداری مرزهای سرزمین اسلامی.

28 = در میان جهاد و مبارزه با دشمن اسلام استقامت نمودن و

فرار نکردن.

29 = پرداخت خمس یعنی یک پنجم مال غنیمت به رهبرحکومت اسلامی ویا ماموران حکومت اسلامی.

30 = آزاد کردان برده برای فقط برای رضای الله مهربان.

31 = پرداخت تمام کفارات و جرمانه های مالی که بر انسان بنا بر گناهان و یا سوگندها واجب می گردد.

32 = وفای به عهد وپیمان ها.

33 = به یاد نعمات الهی بودن وشکر آنها را بجا آوردن.

34 = زبان خویش را کنترل و حفاظت نمودن.

35 = امانتداربودن وامانتهای مردم به آنها پرداخت نمودن.

36 = پرهیزازقتل انسانهای بی گناه وجنایت بر افراد .

37 = شرم گاه خویش را از کارهای خلاف شرع و نامشروع حفظ نمودن.

38 = دست درازی به مال مردم نکردن و خود را از عمل زشت دزدی بدور داشتن.

39 = حلال خور بودن واز خورد و نوش چیزهای حرام و مشکوک و یا خورد نوش به روشهای غیر شرعی پرهیز نمودن.

40 =از لباس و ظروف مجاز شرعی و با روش و شمایل بیان شده از جانب اسلام استفاده نمودن واز لوازم ،ظروف ولباس های غیر شرعی استفاده ننمودن.

41 = از بازیها و سرگرمیهای ناجایز و حرام پرهیز نمودن.

42 = میان روی در انفاق و پرهیز از خوردن مال حرام .

43 = ترک کینه وحسد نسبت به دیگران.

44 = حرام بودن ریختن آبروی دیگران و پرهیز از این عمل زشت.

45 = اخلاص در اعمال و ترک ریا.

46 = با انجام نیکیها شاد شدن وبا ارتکاب گناهان ناراحت شدن.

47 = از هر گناهی توبه نمودن.

48 = قربانی و دیگر حیواناتی که شریعت اسلام کشتن و ذبح نمودن آنها رادستور داده از قبیل عقیقه وغیره را رعایت نمودن و برای الله مهربان این کار را انحام دادن .

49 = ازدستورات موافق با شرع رهبران و امیران پیروی نمودن.

50 = باجماعت مسلمانان بودن واز اختلاف و پراکندگی بدور بودن.

51 = برمردم با عدل وانصاف رهبری و حکومت نمودن ودر قضاوتها انصاف را رعایت نمودن.

52 = امر به معرذوف و نهی از منکر نمودن.

53 = تعاون وهمکاری نمودن در کارهای نیک و خیر.

54 = شرم وحیاء داشتن و خود را با این صفت زیبا آراستن.

55 = نیکی به پدر ومادر.

56 = بر قراری روابط خویشاوندی.

57 = خوش اخلاقی.

58 = نیکی نمودن به غلامان وبردگان زیر دست.

59 = رعایت نمودن حق آقایان و صحابان (از جانب بر دگان).

60 = رعایت حقوق فرزندان وخانواده.

61 = با اهل دین دوستی نمودن وبا آنها همراه ونزدیک بودن وسلام وعلیک نمودن.

62 = جواب سلام دیگران را دادن.

63 = به عیادت بیماران رفتن.

64 = بر مسلمانان نماز جنازه خواندن.

65 = جواب عطسه زننده ای که الحمد لله گفت دادن..

66 = از کفار و مفسدین دوری نمودن وبا آنها سخت و خشن نمودن.

67 = اکرام همسایه.

68 = اکرام مهمان.

69 = پرده پوشی گنه کاران نمودن.

70 = بر مشکلات و انجام عبادات و در مقابل شهوات صبر نمودن.

71 = بی  رغبت بودن نسبت به دنیا وآرزوهای اندک دنیوی داشتن.

72 = با غیرت بودن ودیوث نبودن.

73 = از لغویات پرهیز نمودن.

74 = سخاوت مند بود.

75 = برکوچکان رحم واحترام بزرگان را نگه داشتن.

76 = در میان افراد صلح بر قرار نمودن وقهرو ناراحتیها را از بین بردن.

77 = هر آنچه از خیر و خوبی برای خویش می پسندد برای برادر دینیش نیز بپسندد و هر چیز برای خویش نمی پسندد برای برادر خویش هم نپسندد که می شود چیزهای تکلیف را از راه دور کردن را نیز جزء همین قرار داد.

ناگفته نماند که تمام این شعبه جات ایمانی از کتاب شعب الایمان امام بیهقی گرفته شده وایشان برای اثبات این شعبه جات 11269 حدیث و روایت ذکر نموده است.

هکرها در انتظارند

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته



از اینکه این وبلاگ برای چند لحظه به هم ریخته است معذرت می خواهم

خمین چند لحطه پیش توسط شیاطین اینترنتی (هکرها ) هک شده است لذا تا جمع کردن دوباره آن یک مدت زمان می برد.

پیشاپیش از شما معذرت می خواهم .

آیه :وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً و ...

{ وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً} [ النساء : 36 ]

الله را عبادت کنید و هیچ چیزی را شریک او مکنید . و نیکی کنید به پدر و مادر ، خویشان ، یتیمان ، درماندگان و بیچارگان ، همسایگانِ خویشاوند ، همسایگانِ بیگانه ، همدمان ، مسافران  ، و بندگان و کنیزان . بیگمان خداوند کسی را دوست نمی دارد که خودخواه و خودستا باشد.

وَلاَ تُشْرِکُواْ : در مقابل لا اله است چون نفی می باشد .

وَاعْبُدُواْ :  در مقابل الله است چون اثبات می باشد.

شَیْئاً : نکره در سیاق نهی آمده است

وَبِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ : یعنی نیکی کنید، و نزدیکان کسانی هستند که در جد چهارم با شخص جمع می شوند.

ایتام: جمع یتیم است که پدرش را از دست داده است .

مساکین: جمع مسکین، کسانی هستند که مال ندارند لذا فقر نزد آنها سکونت گزیده است .

وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ : جار: کسی است که خانه اش چسبیده به خانه شخص است یا در اطراف خانه قرار دارد و ذی القربی: یعنی همسایه نزدیک .

الجار الجنب: همسایه دور

وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ : گفته شده است، همسر شخص است و نیز گفته اند : کسی که در سفر همراه شخص باشد. زیرا در کنار اوست ، لذا برای هرکدام حقوقی وجود دارد که آیه بر هر دو مورد صدق می کند.

وَابْنِ السَّبِیلِ : مسافری که توشه راهش تمام شده باشد .

وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ : این شامل نیکی و عطوفت با غلام ها، حیوانات و زیر دستان می شود،

إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالاً فَخُوراً : مختال : در شکل و هیئت و فخور : در سخن و قول، و الله هر دو را دوست ندارد .

حدیث ضعیف

بسم الله الرحمن الرحیم


از بزرگترین مصیبت های که بر مسلمانان از همان قرون اول نازل شد یکی انتشار احادیث ضعیف و یا دروغین بین آنها بود؛ که هیچ کس از این مصیبت رها نگشت حتی برخی از علماء نیز بدین مصیبت دچار گشتند مگر آن تعدادی که خواست و اراده الهی بود تا حامل احادیث صحیح و ثابت گردند و از این مصیبت  سالم بمانند مانند: امام بخاری، احمد، ابن معین، ابوحاتم رازی و تعدادی اندک .

انتشار این نوع احادیث سبب فساد بسیاری گشتت که برخی از آنها امور اعتقادی و غیبی را به انحراف کشاندند و بعضی دیگر در امور شرعی جانشین احادیث صحیح گشتند.

اما خواست و اراده الله سبحانه و تعالی  بر این بود؛ احادیثی را که مغرضان بنابر اهداف مختلفی ساخته و میان مردم منتشر کرده بودند بوسیله ائمه حدی شناسایی و صحیح از ضعیف آن مشخص شد و پرچم سنت نبوی توسط اینان که رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- در موردشان دعا کرده بود حمل گردید:

نَضَّرَ اللّه امرءاً سمِعَ مقالَتی؛ فوعاها، وحفظها، وبلَّغها، فربَّ حامل فقه إلى مَن هو أفقه منه  (ابوداود، سلسله صحیحه)

الله شاداب گرداند کسی را که سخنم را می شنود و خوب آن را یاد می گیرد و حفظ می نماید و آن را (به دیگران) می رساند چه بسا که حمل کنندگان فقه از آنان فقیه تری وجود دارد.

لذا این ائمه – که اله آنها را از طرف مسلمین بهترین پاداش ها را بدهد- شروع به بیان حال اکثر احادیث از جهت صحت، ضعف و یا ساختگی بودن آنها پرداختند. ودر این مورد اصولی را پایه ریزی کردند که هرکس آنها را بداند و خوب بفهمد برایش شناخت رتبه احادیث میسر خواهد بود که به این اصول و علم مصطلح الحدیث یا علم حدیث می گویند.

همچنین متاخرین کتابهای را به رشته نگارش درآوردند که مخصوص شناخت احادیث و بیان حال آنها است که  از مشهورترین آنها کتاب « المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی الالسنة» از حافظ سخاوی و یا کتابهای که به بیان حال احادیث وارده در یک کتاب که مولف آن زیاد به حالت احادیث آشنایی نداشته و یا اینکه اصل و سندی برای حدیث بیان نکرده است، چرداخته است که من جمله آنها: « نصب الرایة لاحادیث الهدایة» از حافظ زیلعی؛ «المغنی عن حمل الاسفار فی تخریج ما فی الاحیاء من الاخبار» از حافظ عراقی؛« التلخیص الحبیر فی تخریج احادیث الرافعی الکبیر» و کتاب«تخریج احادیث الکشاف» هر دو از حافظ ابن حجر عسقلانی و کتاب«تخریج احادیث الشفاء» از شیخ سیوطی، که همگی چاپ ده اند .

با این همه این بزرگواران از ائمه – الله بدانها جزای خیر دهد- راه را برای علماء و طلاب بعد از خویش آسان نمودند، زیرا درجه حدیث را من جهت صحت و ضعف در کتابهایشان را بیان نمودند . با این همه حال متاسفانه مشاهده می کنیم که برخی از مطالعه این کتب مفید روی گردانیدهاند، لذا نسبت به صحت یا ضعف احادیثی که از شیوخ خویش حفظ کرده اند و یا در کتابهای که صحیح از سقیم آنها مشخص نیست مشاهده می کنند، غافل مانده اند. به همین سبب همیشه می شنویم که برخی از بزرگان به مریدان و یا در کنفرانس ها بعضی از اساتید و یا سخنرانان به احادیث ضعیف و گاهی موضوع استدلال می کنند که این امری بس خطرناک است که بیم آن می رود که شامل فرموده رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- بشوند:

مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ (حدیث متفق علیه)

هرکس بر من عمدا دروغی بگوید پس جایگاهش را در جهنم آماده کند.

آنان اگر چه قصد دروغ را ندارند اما دچار آن می شوند، زیرا احادیث را که علماء در مقابل صحت آنها توقف نموده اند و آنان نیز از آن اطلاع دارند، بیان می کنند، که رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم- درهمین مورد می فرماید:

کَفَى بِالْمَرْءِ کَذِبًا أَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمِعَ   (صحیح مسلم)

کافی است برای دروغگو بودن فرد که بگوید هرآنچه را که می شنود.

و از امام مالک نقل شده است که گفته است:

بدان که شخصی سالم نمی ماند هرآنچه را بگوید که می شنود و شایسته این که امام باشد نیست در حالی که هر آنچه را که می شنود بگوید.

امام ابن حبان در صحیحش:

فصل: ذکر وجوب دخول آتش برای کسیکه نسبت دهد چیزی را به مصطفی  -صلی الله علیه و آله و سلم- در حالی که نسبت به صحت آن عالم نیست.

سپس با سندش از ابوهریره مرفوعا روایت می کند:

عن رسول الله صلى الله علیه وسلم ، قال : « من قال : علی ما لم أقل ، فلیتبوأ مقعده من النار »  (صحیح ابن حبان)

از رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم- روایت است که فرمودند: « هرکس بر من بگوید آنچه را که من نگفته ام پس جایگاهش را در جهنم آماده کند» .

سندش به درجه حسن است و اصل آن در صحیحین به همین معنا آمده است .

سپس می گوید:

 ذکر خبر دال بر صحت آن است که ما در باب گذشته ذکر کرده ایم .

بعد از این با سندش از سمره بن جندب روایت می کند که گفت: رسول اله –صلی الله علیه و آله وسلم- فرمود: « مَنْ حَدَّثَ عَنِّی بِحَدِیثٍ یُرَى أَنَّهُ کَذِبٌ فَهُوَ أَحَدُ الْکَاذِبِینَ»

هرکس از من حدیثی را روایت کند که ببیند که آن حدیث دروغ است پس او نیز یکی از دروغگویان است .

این حدیث صحیح است که مسلم در مقدمه کتابش آورده از سمره و مغیره بن شعبه روایت است و گفته است که این حدیثی مشهور است .

سپس ابن حبان می افزاید:

ذکر خبر دوم که دلالت بر صحت آنچه که ما گفته ایم :

آنگاه حدیث ابوهریره را –که ما در اول ذکر کردیم- آورده است .

لذا بر ما واضح شد که نشر احادیث و روایات بدون ثابت بودن صحت آن جایز نیست و هرکس این امر را مرتکب شود برایش کافی است که بر رسول الله –صلی الله علیه و اله و سلم- دروغ بگوید،چنانکه رسول الله –صلی الله علیه و اله و سلم- خودش فرموده است :

« إِنَّ کَذِبًا عَلَیَّ لَیْسَ کَکَذِبٍ عَلَى أَحَدٍ فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ»

(به تحقیق که دروغ بر من همانند دروغ بستن یکی بر شما نیست پس هرکس بر من از روی عمد دروغ بگوید پس جایگاهش را در جهنم آماده کند.)  (رواه مسلم و غیره)

 به سبب خطیر بودن این امر، بر آن شدم احادیثی که در این دوران می شنویم و یا در کتب متداول می خوانیم از آنچه که دارای هیچ اصل و سندی که نزد محدثین باشد نیست و یا اینکه دارای اصلی است اما موضوع و خودساخته است در بیان آنها سهیم باشیم . تا شاید در این امر یادآور و یا بازداشتن برای کسانی که پندپذیر هستند و یا از الله تبارک و تعالی می ترسند.


با اقتباس از مقدمه کتاب سلسله احادیث ضعیفه از ناصرالدین الالبانی