مدرسه دینی دارالسنة زرآباد چابهار

مدرسه دینی که شهید دکتر احمد سیاد رحمه الله آن را تأسیس نموده است.

مدرسه دینی دارالسنة زرآباد چابهار

مدرسه دینی که شهید دکتر احمد سیاد رحمه الله آن را تأسیس نموده است.

علی اولین کسی بود که پیش ازدیگر مسلمانان نماز خواند

یسم الله الرحمن الرحیم

در این قسمت سعی داریم احادیث  کتاب خصائص امیرالمومنین  علی بن ابی طالب –رضی الله تعالی عنه- را که دکتر احمد آن را تخریج و تحقیق نموده و به عنوان پایان نامه دوره کارشناسی ارشد ارایه نمود با ذکر صحت و ضعف آن ذکر کنیم:

بدین ترتیب که، چنانچه دو حدیث  در معنی مشترک بوده و بر سر یک موضوع دلالت می کنند، به آوردن یک حدیث  اکتفا می کنیم، ممکن است احادیث در این باب داردایسندهای مختلفی باشند که ما به سند صحیح تر استناد می کنیم .

علی اولین کسی بود که  پیش از دیگر مسلمانان نماز خواند

حدیث شماره  2-

عن زید بن أرقم  : قال : أول من صلى مع رسول الله صلى الله علیه وسلم علی رضی الله عنه.

روایت است  از زید بن أرقم که گفت: اولین کسی که با رسول الله- صلی الله علیه و آله و سلم- نماز خواند علی بود.

این حدیث صحیح است و راویان آن همه موثق و مورد اعتماد هستند که بخاری و مسلم از آنها روایت کرده اند بغیر از ابو حمزه که تنها از رجال بخاری است .

-         حدیث اول کتاب که در همین مورد است ضعیف می باشد زیرا در سند آن شخصی ضعیف به نام حبة بن جوین العرنی وجود دارد و علماء آن را تضعیف قرار داده اند .

چه کنیم تا فرزندان ما دوستدار صحابه باشند؟

چه کنیم تا فرزندان ما

صحابه رضی الله عنهم

را دوست بدارند؟




رساله ای که می خوانید در حقیقت ترجمه (15 فکرة فی کیف

نحبّب أبنائنا بالصحابة) نوشته المربی وگرفته شده از سایت

(صیدالفوائد) می باشد که بنده آنرابرای شما برادران وخواهران

عزیز ترجمه نمودم امیدوارم که الله متعال این کار کوچک را

برای بنده ،نویسنده ،انتشاردهنده وخوانندگان آن باعث اجر

و ثواب قرار دهد . آمین .




پانزده ایده

درچگونه محبوب قراردادن

صحابه بنزد فرزندان ما





ما در این جا بعضی از روشها و طریقهای مفیدی که باعث

می شود دختران وپسران ما صحابه رضی الله عنهم را دوست

بدارند را برایتان بیان می داریم:


1 - اگر پسرتان به نام صحابی است، به او داستان آن صحابی

بهمراه برخی از دست آوردها وکارهای وی را برایش بیان

نمایید.
2 - بازی با فرزند بوسیله (داستان و شخصیت) : گروهی از

نامهای صحابه را نوشته و در جلوی فرزندتان بگذارید ، و

مجموعه ای از داستانها نوشته شده در باره اصحاب را نیز در

جلویش گذاشته و سپس داستانی را نسبت به یکی از یاران پیامبر

صلی الله علیه وآله وسلم بیان نمایید و بعد از پایان داستان از او

بخواهید که نام آن صحابه وکتاب قصه ای که در باره اش نوشته

شده را برایتان نشان دهد.
3 - از فرزندتان بخواهید که اسامی دانش آموزان هم کلاس خود

و یا فرزندان همسایه را که نام آنها نام یکی از صحابه است را

نام ببرد وسپس به او جایزه داده وبه او بگو که دوستانش را از

این جریان خبر دار نماید .


4 - کتاب های که در باره زندگی اصحاب نوشته شده وپر از

نامها ،تعداد و داستانهای صحابه رضی الله عنهم اند از آنها

برای فرزندتان بخرید وبخوانید.

5 - چه زیباست که تمام اعضای خانواده هفته وار جمع شده و

از میان صحابه رضی الله عنهم (شخصیت آن هفته را انتخاب

کنند) ، بگونه ای که یکبار از مردان صحابه و یکبار هم از

زنان صحابه انتخاب نمایند و برخی از داستان های آنان را بیان

دارند ، وتمام اعضای خانواده اخلاق آن صحابه را عملی کنند

، بعنوان مثال : شخصیت یک هفته صحابی بزرگوارعبدالرحمن

بن عوف رضی الله عنه معین گردانده ایشان بسیارصله ارحام

برقرار می داشتند وبه زن بیوه ها ومساکین کمک می کردند .

پس شعار آن هفته باشد (کمک به زن بیوه ها و مساکین).

6 - (نمایشنامه بازی کردن) هر یک ازپدرومادر نقش صحابی

را انتخاب نمایند ، در این نمایشنامه چندین نفرشرکت کنند ، و

تمام اهل خانواده بطور گروهی تلاش کنند (فیلمنامه و گفتگو) این

نمایش نامه را بنویسند وهمه با هم طوری بازی کنند که همه به

گونه ای در آن نقش داشته باشند این گونه  بهترحقیقت اصحاب

رضی الله عنهم در ذهن فرزندانتان مجسم می شود.

7 - با فرزندانتان به هدف آشنا نمودن آنها به سرگذشت وزندگی

صحابه به مناطقی بدور از شرکی همانند کشور اردن سفر کنید ،

که پر از آثار صحابه بزرگواراست.

8 – برای فرزندانتان مسابقه ای تحت عنوان (این صحابه کجا

دفن شده است؟) بر گذار کنید.

اصحاب در گوشه وکنار جهان واکثر کشورها ی اسلامی منتشر

شدند، ودر سینه خاکی آنها جاه گرفته اند بعنوان مثال : ابو ایوب

انصاری در ترکیه وفات نموده وبه خاک سپرده شده است، و

این زیباست که فرزندتان در میان آن صحابه وشهری که در

آن دفن شده در این مسابقه ویا بازی ارتباطی را برقرار نماید.  

9 - با نام یکی از صحابه بر فرزندانتان کنیت بگذارید تا با این

طریق در دل فرزندتان از کوچکی خواه پسر باشد ویا دختر نهال

محبت با اصحاب کاشته شود.

10 – زمان اتفاق یک جریان منفی یا مثبت نام یکی از صحابه

را گرفته وبه فرزندتان بگویید : چرا همانند فلانی نیستی؟ یااینکه

بگویید : تو همانند فلانی هستی؟ به طور طبیعی او خواهد پرسید

که مگر فلانی چه کاری را انجام داده است ؟ سپس شما داستان

مناسب با آن وضعیت را برایش بیان نمایید ، اینگونه این صحابی

در ذهنش بهترجای می گیرد.

11 - بسیاری از جاده ها ،خیابانها، مناطق و مدارس به نام

برخی از اصحاب عزیز نام گذاری شده اند، این بسیار زیباست

که هر گاه با فرزندانتان بر جادها، خیابانها ، مناطق و مدارسی

به نام اصحاب است گذر می کنید آن صحابه را برای فرزندانتان

معرفی کنید و بعدا از فرزندانتان بخواهید تا درباره زندگینامه آن

صحابی تحقیق کنند وبرایشان در انجام این کار جایزه بدهید.
12 - فرزندانتان را بر نگاه نمودن وخواندن کتابهای که از

سرگذشت وزندگی اصحاب سخن می گوید عادت دهید و رفته

رفته آنها را بسمت کتابهای سهل ،آسان  و حتی بزرگ ببرید.
13 - راهنمای وارشاد نمودن فرزندان که به صحابه احترام

گذاشته وبه آنها توهین نکند وهرگزدشنام ندهند.
14 - لقب های هر صحابی را بیان نمودن همانند ابوبکر

الصدیق(راستگوی، تأیید گر) ،عمر الفاروق (جدا کننده حق

از باطل)، عثمان الحیاء (باشرم ، باحیاء) خالدبن ولید القوة

(قدرتمند، توانا).

15 - سلسله کتاب  : ( صور من حیاة الصحابة ) یعنی تصویرهای

از ندگی صحابه ، را برای کودکان خواندن.

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات/56)

من جن ها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریده ام.

کلمات کلیدی:

-        (خَلَقْتُ): خلق کردم و بوجود آوردم

-        (جِنَّ) : عالمی غیبی و پوشیده است و از دو کلمه ج و ن تشکیل یافته که دلالت بر اخفاء و استتار می کند مانند: الجَنّة ، الجِنّة و الجُنّة .

-        (إِنسَ) :به این خاطر بدین نام خوانده شدهکه آنها بدون از اُنس و الفت نمی توانند زندگی کنند، چنانکه برخی به بعضی دیگر خو می گیرند و به سوی همدیگر جذب می شوند.

-        (إِلَّا لِیَعْبُدُونِ): برخی تفسیر کرده اند: مگر برای اینکه یگانه بدانند و عبادت کنند و نیز برخی دیگر گفته اند: در مقابل الله ذلیل شوند بوسیله اطاعت کردن از آنچه که بدان دستور داده شده اند و دوری نمودن از آنچه که از آن منع شده اند. و از اطاعت کردن وی است که تنها وی را عبادت کنند، و این حکمت آفرینش جن ها و انسانها است.

به همین خاطر الله متعال به بشریت نعمت عقل را عطا نمود، و برای راهنمایی آنان پیام آورانی فرستاد و کتابها را نازل کرد. اگر چنانچه هدف از خلقت انسانها ، همان هدف و غرض آفرینش دیگر بهائم و چهارپایان بود، حکمت فرستادن  رسولان از بین می رفت، زیرا انسان نهایتا مانند درختی می رویید و رشد می کرد که سرانجام می شکست و از بین می رفت بدون از اینکه قادر به کوچکترین تغییری شود.

لذا الله تعالی می فرماید:

إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَادٍ (قصص/85)

همان کسی که قرآن را بر تو واجب گردانده است ، تو را به محلّ بازگشت بزرگ برمی گرداند .

لابد که به معاد برگرداند تا جزای عمل وی را بدهد چنانچه عمل نیک انجام داده به وی پاداش دهد و اگر ناشایسته بود سزایش دهد. حکمت از آفرینش انسان ، رساندن نفع و فایده ای به سبحانه و تعالی نیست چنانکه می فرماید:

مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ (ذاریات/57)

من از آنان نه درخواست هیچ گونه رزق و روزی می کنم ، و نه می خواهم که مرا خوراک دهند .

اما قول سبحانه وتعالی:

مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ ( بقره/245)

کیست که به الله قرض نیکوئی دهد تا آن را برای او چندین برابر کند ؟

 این قرض به الله نیست بلکه الله بی نیاز است، لیکن الله سبحانه و تعالی معامله بنده­اش با خود را به قرض تشبیه نموده از این جهت که قرض باید ادا شود، والله متعال خویش را ملزم کرده که پاداش کار بنده­اش را به طور کامل بدهد همانطوریکه بدهکار باید قرض طلبکار را بدون کم و کاستی پرداخت نماید.

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ  (نحل/36)

ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستاده ایم  که الله را بپرستید و از طاغوت دوری کنید.

    - وَلَقَدْ : در این کلمه (و) حرف قسم است و (ل) نیز سوگند دوم می باشد که برای تاکید بیشتر آمده است تا اهمیت موضوع را گوشزد سازد.

 

-        بَعَثْنَا: بیرون کرده و برای هر امتی فرستادیم .

-        أُمَّةٍ : به معنای گروهی از مردم است .

چنانکه در هر امتی پیامبری فرستاده شده از زمان نوح گرفته تا زمان پیامبر ما محمد مصطفی-صلی الله علیه و آله و سلم- .

حکمت از فرستادن پیامبران:

الف) اقامه حجت و دلیل: چنانکه الله متعال می فرماید:

رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ( نساء/165)

ما پیغمبران را فرستادیم تا مژده رسان ، و بیم دهنده باشند ، و بعد از آمدن پیغمبران حجّت و دلیلی بر الله برای مردمان باقی نماند.

ب) رحمت و شفقت:

وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ ( انبیاء /107)

ما تو را جز به عنوان رحمت جهانیان نفرستاده ایم .

ج) بیان راه موصول به الله: زیرا انسان نمی داند که چیزی برای رسیدن به الله لازم است مگر اینکه انبیاء آمده و به وجه تفصیل بیان کرده اند.

 

-        أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ :با ذلت و خواری وی را عبادت کنید.

-        اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ : از طاغوت کناره بگیرید و دوری کنید طوری که وی در طرفی باشد و شما در طرفی دیگر .

-        الطَّاغُوتَ  :مشتق از طغیان است و صفت مشبه می باشد و طغیان به معنای از حد خویش تجاوز کردن است. چنانکه الله متعال می فرماید:

إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاء حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَةِ ( الحاقه /11)

ما بدان گاه که آب طغیان کرد  شما را سوار کشتی کردیم .

لذا آنچه که بر آن اجماع کرده اند که معنای طاغوت می باشد این است که:

آنچه که بنده آن را از حدش فراتر برد با پیروی کردن، عبادت کردن و اطاعت نمودن از وی. و ومرادش این است که وی بدین امر راضی باشد و یا اینکه گفته شود: او طاغوت است به اعتبار عبادت کردنش، پیروی نمودنش و از وی اطاعت کردن. زیرا او را از حدش که الله برایش قرار داده فراتر برده چنانکه عبادت برای وی می شود و از وی پیروی و اطاعت می کند.

پیروی کردن مانند: فالگیران، غیبگویان و ساحران و علمای گمراه .

عبادت کردن: بت پرستی و ستاره پرستی .

اطاعت کردن: اطاعت از دستورات امیران و پادشاهانی که از اطاعت الله خارج شده اند و آنها را به عنوان ارباب خویش قلمداد کردن ، چنانکه: آنچه را که الله حرام گردانیده اما امیرانش حلال قرار داده اند وی نیز حلال بداند و یا عکس این امر.

اینها طاغوتیان هستند و انجام دهنده این امور پیرو و یاران طاغوتیان می باشند.

الله تعالی می فرماید:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیباً مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ (نساء/51)

آیا در شگفت نیستی از کسانی که بهره ای از کتاب بدیشان رسیده است به بتان و شیطان ایمان می آورند ؟

 وجه دلالت آیه بر توحید:

بت ها طاغوتیانی هستند که به غیر از اله عبادت کرده می شوند. و توحید تحقق نمی پذیرد مگر با دو رکن که عبارتند از:

1- اثبات                  2- نفی

زیرا اثبا محض و تنها مانع مشارکت در الوهیت الله نمی شود و همچنین نفی محض و تنها، همان انکار و تعطیل محض است که معتقد به هیچ خدایی نیست.

به عنوان مثال: اگر گفته شود: زید ایستاده است، که دلالت بر ایستاده بودن زید می کند اما دال بر اینکه زید تنها ایستاده است نیست بلکه ممکن است که کسانی دیگر با زید ایستاده اند اما ذکر نکرده است. که این همان اثبات محض است که منکر وجود اله های بغیر از الله یگانه نمی کند بلکه تنها ثابت می نماید که الله ، اله است که در این صورت ممکن است اله های دیگر وجود داشته باشد که منکر آن نشده بلکه ذکر نکرده است که این امری مردود است.

و یا بگوید: هیچ کس نایستاده است که این همان نفی محض است که در این صورت منکر هر نوع اله خواهد شد که این امر را هیچ عاقلی نمی پذیرد .

لذا اگر چنانچه بخواهد که صفت ایستادن را تنها به زید اختصاص دهد باید بگوید: هیچ کس نایستاده مگر زید . که در این صورت همان نفی و اثبات با هم است که این امر صحیح و درست است.

 

سخنانی از ائمه - رحمهم الله تعالی-

    امام مالک رحمه الله تعالی می فرماید: سخن هیچ کس نیست مگر اینکه مورد قبول می شود و یا اینکه رد کرده شود مگر سخن صاحب این قبر (و اشاره می کند به قبر رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم- ). و در جایی دیگر می گوید: همانا من یک انسان هستم که گاهی خطا می کنم لذا در نظریات من دقت کنید  هر آنچه را که موافق کتاب الله و سنت باشد بپذیرید و آنچه را که مخالف کتاب و سنت باشد رها سازید و تر کنید.

    امام أبو حنیفة رحمه الله تعالى  می فرماید: حرام است بر کسی که دلیل من رانشناسد اما با سخن من فتوی دهد، و به کسانی که از وی در مورد مسئله ای فتوی می خواستند، می فرمود: این رای و نظریه ابوحنیفه است و به نظر ما بهترین چیزی است که ما به آن رسیدیم؛ لذا اگر چنانچه کسی با دلیل بهتری آمد پس آن بهتر و  شایسته تراست.
     امام شافعی - رحمه الله تعالی : هنگامی که دیدید سخن من مخالف با سنت رسول الله- صلی الله علیه وآله وسلم- بود به سنت چنگ بزنید و سخن من را به دیوار بکوبید. و همچنین می فرماید: اگر حدیث صحیحی باشد آن مذهب من است . و نیز می گوید: هر مسئله ای که صحت آن از رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم- بوسیله اهل نقل (محدثین) ثابت شود و مخالف با قول ما باشد، من از قولم رجوع کرده ام در حیات یا بعد از وفات خویش.

امام احمد بن حنبل - رحمه الله تعالی- هنگامی که به وی گفته شد: چرا برای یارانت کتابی در مورد فقه نمی نویسی؟ جواب داد: آیا کتابی به غیر از کتاب الله و سنت رسول الله برای کسی دیگر وجود دارد؟   و نیز می فرماید: تقلید من را نکنید و نه تقلید مالک و نه شافعی و نه اوزاعی و نه ثوری را؛ بلکه بگیرید از همانجا که این ها گرفته اند.

عقیده صحیح:

اما عقیده صحیح: ایمان داریم به آنچه که الله متعال برای خویش و یا رسولش برای الله نامها و صفاتی را که بیان داشته اند بدون از تعطیل، تحریف ،بیان کیفیت  وتاویل یا تشبیه قبول داریم.

تحریف در نصوص، تعطیل در معتقدات، بیان کیفیت در صفات و تشبیه در صفات می باشد.

تشبیه در صفات خاص تر از بیان کیفیت است، لذا تمامی کسانی که تشبیه می کنند مانند کسانی هستند که کیفیت صفات را بیان می دارند اما کسانی که معتقد بر کیفیت در صفات هستند مانند کسانی که تشبیه می سازند نیست .

پس بر ما واجب است که عقیده خویش را از این امور پاک سازیم.

منظور از تحریف: تاویلی است که تحریف کنندگان برای نصوص که در مورد صفات آمده در پیش گرفته اند، زیرا آنها خویش را اهل تاویل نامیده اند تا مسلک و روشی را که اختیار کرده اند در نظر مردم نیکو جلوه دهند چون انسنها فطرتا از کلمه تحریف متنفر هستند لذا این نامگذاری به اهل تاویل برای زینت بخشیدن به کلام و تزیین آن برای مدم است تا از آنها متنفر نشوند.

 حقیقت تاویل آنها همان تحریف است؛ بدین معنی که برگرداندن لفظ از معنای ظاهری آن می باشد که ما می گوییم: این تاویل اگر چنانچه دلیل صحیحی بر آن دلالت کند تاویل به معنای تفسیر است. و اگر چنانچه بدون دلیل و نص صحیحی باشد همان تحریف و تغییر کلام از جایگاه و معنای آن است، لذا اهل تحریف کسانی هستند که به همین روش گمراه شدند، آنها صفات را ثابت می نمایند اما با تحریف، بنابراین دچار لغزش شده و مسیری را به غیر از مسیر اهل سنت و الجماعت در پیش گرفتند؛ لذا آنها نباید خود را اهل سنت و جماعت بدانند، زیرا مضاف شدن به چیزی تقاضای نسبت می کند اما اینها دچار کجروی شده و از سنت و روش رسول الله –صلی الله علیه و آله وسلم- دور گشتند در حال که اهل سنت به سنت چنگ زده اند و بدان معتقد می باشند .

و همچنین جماعت: که در اصل به معنای اجتماع و جمع شدن بر چیز واحدی است در حالی که اینها در نظریاتشان متفق نیستند، زیرا در کتب شان تداخل و تناقض و اضطراب وجود دارد تا جای که برخی بعضی دیگر را گمراه می پندارند.

رازی از سران اهل کلام اینگونه می گوید:

نهایت اقدام عقل ها دربند است .

و بیشتر سعی و تلاش جهانیان گمراهی است .

و روح ها از جسم هایمان در وحشتند.

و نهایت زندگانی ما سختی و مشکلاتند .

و هیچ استفاده ای از بحثهایمان در طول عمر نبردیم.

به غیر از اینکه قیل و قال ها را در آن جمع کردیم.

سپس می گوید: من در روش کلامیه و منهج فلاسفه تامل نمودم، در آنها چیزی نیافتم که باعث شفابخشی بیماری باشند و بهترین روش را روش قرآن یافتم که در اثبات بخوان :

الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ( طه/5)

الله مهربانی است که بر تخت سلطنت قرار گرفته است

إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ  (فاطر/10)

گفتار پاکیزه به سوی الله اوج می گیرد

یعنی ثابت و قبول کن و در مورد نفی همانندو مثل بخوان:

لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ  (شوری/11)

هیچ چیزی همانند الله نیست

وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً (طه/110)

ولی آنان از آفریدگار آگاهی ندارند

یعنی مماثله و همانند را نفی نما و احاطه نمودن وی بوسیله علم را انکار کن و هرکسی که تجربه ای مثل تجربه من را داشته باشد پس شناخت و معرفت من را بدست خواهد آورد.

لذا اهل کلام را می بینی که دچار دوگانگی و سرگردانی هستند، و برکارهایشان مطمئن نیستند اما کسانی را که الله متعال هدایت نموده مطمنئن و سینه هایشان را برای فهم اسلام فراخ نموده است. و سبکبال آنچه را که در کتاب الله و سنت رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم-، از اسماء و صفاتی را که الله برای خویش ثابت  و بیان نموده ، قبول دارند و ثابت می پندارند، زیرا هیچ احدی نسبت به الله از خود الله داناتر نیست و هیچ گفته ای نیز از سخنان الله صادق تر نیست و هیچ بیانی از بیان الله واضح تر نیست. چنانکه می فرماید:

 یُرِیدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ ( نساء/26)

الله می خواهد برایتان روشن کند

یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّواْ  ( نساء/176)

الله برایتان روشن می سازد تا گمراه نشوید

وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِّکُلِّ شَیْءٍ ( نحل/89)

و ما این کتاب را بر تو نازل کرده ایم که بیانگر همه چیز است .

وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً ( نساء/122)

و چه کسی در سخن از الله راستگوتر است ؟

وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً (نساء/87)

و چه کسی از الله راستگوتر است ؟

پس این آیات و آیات دیگر دلالت می کنند که الله برای مخلوقاتش واضح تریت بیان برای رسیدن و وصل شدن آنها به خویش، و آنچه را که مخلوقات برای بیان نمودن آنچه که متعلق به صفات و اسماء الله می باشد را بیان داشته است؛ تا الله متعال را بر اساس بصیرت و شناخت عبادت کنند؛ زیرا عبادت کسی که وی را نمی شناسیم و یا هیچ گونه مشخصات و صفاتی ندارد امری محال است . لذا ضروری است که صفات معبودی را که به او پناه می بریم و وی را عبادت می کنیم بشناسیم.

و انسان نباید به حدی که کیفیت و هم مثل و مانندی است تجاوز نماید. زیرا وی از شناخت نفس خویش که بین پهلوهایش است عاجز می باشد، پس از باب اولی از شناخت حقایقی که الله خویش را بدانها وصف نموده عاجز می باشد. و لهذا بر انسان واجب است که خویش را از سوال کردن در مورد چگونه و چرا که متعلق به اسماء و صفات الله است منع کند.

همچنین مانع از سوال کردن نفس خویش از چگونگی کیفیت شود . و این روش را اگر انسان در پیش بگیرد بسیار آسان و راحت است. احوال سلف اینگونه بود.

چنانکه شخصی پیش امام مالک –رحمة الله – آمد و گفت: ای ابو عبدالله!  ( الرحمن علی العرش استوی) چگونه است؟

امام مالک سرش را برگرداند و جواب داد:« استواء معلوم است و کیفیت غیر معقول و ایمان بدان واجب وسوال از آن بدعت می باشد و من تورا شخصی مبتدع گمان می کنم».

برماست که تسلیم این امر شویم و بگوییم: سمعنا و اطعنا – ایمان آوردیم – و این وظیفه ماست که از مرز قرآن و حدیث تجاوز ننماییم.