سی و چهار
قانون کلی در بیان معانی کلمات قرآنی
ابن فارس (رحمه الله) در کتاب (الأفراد) فرموده است :
1- هر کلمه (أسف) ی که در قرآن آمده معنایش اندوه و غم است بجزدر(فَلَمَّا آسَفُونَا ...آیه (55) سوره زخرف ) که معنایش خشم وغضب است.
2- و هر کلمه (بروج) ی که در قرآن آمده معنایش ستارگان است بجزدر(.. وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ ... آیه (78) سوره نساء) که به معنای کاخ های بلند و محکم است .
3- وهر کلمه (البر والبحر) که در قرآن آمده مراد از (البحر) آب و(دریا) و مراد از(البر) خشکی و خاک است بجز در آیه (ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ... آیه (41) سوره روم ) که مراد از(البر) بیابان و مردا از (البحر) محلات آباد (یعنی شهر وروستاها است).
4- و هر کلمه (بخس) ی که درقرآن آمده معنایش نقص و کمی است بجز در(وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ ...آیه (20) سوره یوسف) که به معنای حرام است.
5- وهرکلمه(بعل) ی که در قرآن آمده معنایش شوهر و همسر است بجز در(أَتَدْعُونَ بَعْلًا ... آیه (125) سوره صافات ) که معنایش بت و بتی به نام بعل است.
6- وهرکلمه (بکم) ی که در قرآن آمده به معنای گنگ بودن از تلفظ به ایمان است بجزدر(عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا ....آیه (97) سوره إسراء) ودر(... أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ .....آیه (76)) سوره نحل، که در این دوجا؛ معنایش گنگی واقعی یعنی کسی که اصلا قادر به سخن گفتن نیست،می باشد .
7- وهرکلمه (جثیاً) ی که در قرآن آمده معنایش همه و تمام افراد می باشد بجز در (وَتَرَى کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً ....آیه (28) سوره جاثیه) که معنایش بر زانو و زانوزده می باشد.
8- و هر کلمه (حسباناً) ی که در قرآن آمده معنایش عدد و شمارش است بجزدر(.. حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ ..آیه (40) سوره کهف) که معنایش عذاب می باشد.
9- وهر کلمه (حسرة) ی که در قرآن آمده به معنای پشیمانی و ندامت است بجز در(لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ .آیه (156) سوره آل عمران) که به معنای غم واندوه می باشد.
10- وهر کلمه (دحض) ی که در قرآن آمده معنایش باطل می باشد بجز در(فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ .آیه (141) سوره صافات) که به معنای کسی است که قرعه به نام اوبالا آمده وافتاده است.
11- وهر کلمه (رجز) ی که در قرآن آمده معنایش عذاب است بجزدر (وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ آیه (5) سوره مدثر) که به معنای بت (وشرک) است.
12- وهرکلمه (ریب) ی که در قرآن آمده به معنای شک وتردید است بجز در(....رَیْبَ الْمَنُونِ .آیه (30) سوره طور) که به معنای مشکلات و حوادث زمانه می باشد.
13- و هر کلمه (رجم) ی که در قرآن آمده به معنای قتل و کشتن می باشد بجز در (لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا .آیه (46) سوره مریم) که به معنای دشنام دادن است و بجز در (...رَجْمًا بِالْغَیْبِ .....آیه (22) سوره کهف) که به معنای حدس و گمان است.
14- و هر کلمه (زور) ی که در قرآن آمده به معنای دروغ بهمراه شرک است بجز در (مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا ...آیه (2) سوره مجادله) که به معنای دروغ بدون شرک است.
15- وهر کلمه (زکاة) ی که درقرآن آمده مراد از آن مال است بجزدر(وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَکَاةً ... آیه (13) سوره مریم) که به معنای طهارت وپاکی می باشد .
16- وهرکلمه (زیغ) ی که در قرآن آمده به معنای کجی و مایل شدن است بجزدر(وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ ....آیه (10) سوره احزاب) که به معنای خیره شدن است.
17- هرکلمه (سخر) ی که در قرآن آمده به معنای استهزاء و مسخره نمودن است بجز در(....لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا ...آیه (32) سوره زخرف ) که به معنای تسخیر نمودن و استخدام نمودن است .
18- و هرکلمه (سکینة) ی که در قرآن آمده به معنای آرامش است بجزآنی که در داستان طالوت،( ... أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ ...آیه (248) سوره بقره) آمده و آن حیوانی است که سری همانند گربه دارد و دارای دو بال است .
( بنده می گویم: همین جا نیز به معنای آرامش است)
19- وهر کلمه (سعیر) ی که در قرآن آمده به معنای آتش سوزان است بجزدر (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلَالٍ وَسُعُرٍ.آیه (47) سوره قمر) که به معنای مشقت و سختی است.
20- و هر کلمه ( شیطان)ی که در قرآن آمده مراد از آن ابلیس و لشکریان او می باشد بجز در(وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ ...آیه(14) سوره بقره) (که بزرگان و رئیسان مراد است).
21- و هر کلمه (شهید) ی که به معنای حاضر و گواه می باشد بجز در (وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ ....آیه(23) سوره بقره) که به معنای شریکان می باشد .
22- هر کلمه (أصحاب النار) ی که در قرآن آمده مراد اهل جهنم و دوزخیان است بجز در(وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً ...آیه(31) سوره مدثر) که مراد از آن فرشته های مأمورجهنم مراد است.
23- و هر کلمه (صلاة) ی که در قرآن آمده درآن معنای عبادت و رحمت نهفته است بجز در(.... لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ .... آیه (40) سوره حج) که به معنای اماکن نماز است .
24- و هر کلمه (صم) ی که در قرآن آمده به معنای نه شنیدن مخصوص ایمان وقرآن است بجزدر(...لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا (73) سوره اسراء) که در اسراء آمده که به معنای(واقعی آن یعنی کر بودن) است.
25- و هرکلمه (عذاب) ی که در قرآن آمده معنایش عذاب دادن است بجز (وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا ....آیه (2) سوره احزاب) که به معنای شلاق زدن است.
26- و هر کلمه (قنوت) ی که در قرآن آمده به معنای فرمانبرداری و اطاعت است بجز در (.... کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ .آیه (26) سوره اسراء) که تأیید کننده واعتراف کننده است .
27- وهر کلمه (کنز) ی که در قرآن آمده به معنای گنج است بجز در(وَکَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا.. آیه (82) سوره کهف) که به معنای صحیفه وکتاب علمی است.
(بنده می گویم : که در همین جا نیز به معنای گنج است)
28- و هر کلمه (مصباح) ی که در قرآن آمده به معنای ستاره است بجزدر(مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ ...آیه (35) سوره نور) که به معنای چراغ است .
29- و هر کلمه (نکاح) ی که در قرآن بکار برده شده معنایش ازدواج است به جز (وَابْتَلُوا الْیَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ ....آیه(6)
سوره نساء) که به معنای به سن بلوغ رسیدن مراد است.
30- وهر کلمه (نبأ) ی که در قرآن آمده معنایش خبر می باشد بجز در (فَعَمِیَتْ عَلَیْهِمُ الْأَنْبَاءُ ...آیه (66) سوره قصص) که به معنای دلائل می باشد.
31- وهر کلمه ( ورود) ی که در قرآن آمده به معنای داخل شدن می باشد بجز در (وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ ....آیه (23) سوره قصص) که به معنای آنجا رسیدن و رفتن ولی داخل نشدن است.
32- وهر (لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا) ی که درقرآن آمده مراد از آن عمل است بجز در(.....لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا ....آیه (7) سوره طلاق) که به معنای نفقه و مخارج است .
33- وهر کلمه (یأس) ی که در قرآن آمده به معنای نومیدی است بجز در(أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُواْ .....آیه ﴿31﴾ سوره رعد) که به معنای دانستن است .
34- وهرکلمه (صبر) ی که در قرآن آمده مورد مدح و ستایش است و خوب است بجز در(لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا عَلَیْهَا....آیه(42) سوره فرقان) که به معنای وبد ی است زیرا پایداری بر شرک است .
(منبع: کتاب الاتقان فی علوم القرآن نوشته : علامه جلال الدین سیوطی ، النوع التاسع والثلاثون فی معرفة الوجوه والنظائر، فصل : قال ابن فارس فی کتاب الأفراد)
معنای کلمه (لسان) در قرآن
(لسان)به همان آله سخن گفتن یعنی زبان گفته می شود ولی بعضی از مفسرین گفته اند که کلمه (لسان) در قرآن به چهار معنی و مفهوم بکار برده شده است:
1 – به معنای زبان و آله نطق همانند:
...یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ ... ﴿سوره فتح آیه 11﴾
یعنی : ...... با زبانهایشان چیزی را می گویند که در دلهایشان نیست...
ومانند : لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿ سوره قیامه آیه 16﴾
یعنی : زبانت را بخاطر عجله براى خواندن قرآن حرکت مده .
ومانند : وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ (سوره بلد آیه 9)
و(ما به انسان ) زبانى و دو لب (داده ایم)
2 – به معنای لغت و زبان یک قوم (مانند زبان و لغت عربی و یا فارسی و غیره) همانند:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ .... ﴿ سوره ابراهیم آیه 4﴾
یعنی : و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم ......
و مانند : وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ (سوره نحل آیه 103)
یعنی : و نیک مىدانیم که آنان مىگویند جز این نیست که بشرى به او مىآموزد [نه چنین نیست زیرا] زبان کسى که [این] نسبت را به او مىدهند غیر عربى است و این [قرآن] به زبان عربى واضح است .
3 - بمعنای دعاء همانند: لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ (سوره مائده، آیه 78)
یعنی : از میان فرزندان اسرائیل آنان که کفر ورزیدند به سبب دعای داوود و عیسى بن مریم مورد لعنت قرار گرفتند این [کیفر] به خاطر آن بود که عصیان ورزیده و [از فرمان الله] تجاوز مىکردند .
4 - به معنای نام نیک و آوازه خوب همانند: وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ (سوره شعراء، آیه 84)
یعنی : و براى من در [میان] آیندگان نام و آوازه نیکو گذار .
(منبع : کتاب :نزهة الأعین النواظر فی علم الوجوه والنظائر: نوشته جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزی متوفی 597هجری قمری)
مفهوم (یأس در قرآن)
(یأس) یعنی نومید شدن وبه این یقین رسیدن که شیئی مورد نظر بنا بر از دست رفتن دیگر به دست نمی آید .
بعضی از مفسرین گفته اند که کلمه (الیأس) در قرآن به دو معنی و مفهوم بکار برده شده است:
1- به معنای نا امیدی مانند:....وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ (سوره یوسف آیه 87)
یعنی :.. و از رحمت الله نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى دیگر از رحمتالله نومید نمىشود .
2 – به معنای علم و دانستن مانند:.....أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا.... (سوره رعد آیه 31)
یعنی : .....آیا کسانى که ایمان آوردهاند ندانستهاند که اگر الله مىخواست قطعا تمام مردم را هدایت می داد .......
(منبع : کتاب : نزهة الأعین النواظر فی علم الوجوه والنظائر: نوشته جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن الجوزی متوفی 597 هجری قمری)