انسان، در کالبد خاکیش همان انسان است. و از او اموری سر می زند که از هر انسانی ممکن است سر زند. پس منشأ حق و خیر بوده، و نیز می تواند منشأ باطل و شر باشد. ممکن است حق و خیر در انسانی به نطاقی وسیع توسعه یافته و در نتیجه این فرد اهل حق و خیر گردد، و این مسئله مانع آن نمی شود که این شخص دارای لغزشهایی نیز باشد. و بر عکس ممکن است که باطل و شر در انسان دیگری به مقدار زیاد توسعه یافته و در نتیجه این شخص اهل باطل و شر گردد. و این مسئله نیز مانع آن نمی گردد که هر از گاهی از این شخص اعمالی صالح سر بزند.
پس بر همه کسانی که می خواهند در مورد اهل حق و خیر سخن بگویند واجب است که اگر از آنان لغزشهایی یافتند، حق و خیر آنان را به خاطر این لغزشها نادیده نگرفته و آن را کفران نکنند، چون این لغزشها هرگز آن حسنات بزرگ را از بین نخواهد برد. و نیز کسانی که می خواهند در مورد اهل باطل و شر سخن بگویند، اگر از آنان اموری صالح نیز یافتند، مردم را به این وهم نیاندازند که آن حسنات اندک، باطل و شر آنان را از بین خواهد برد.
حوادث صد ساله اول از عصور اسلام از معجزات تاریخ بشمار می روند. و نمونه اعمالی که اهل این صد سال از گذشته افتخار آفرین ما انجام دادند را هرگز قبل از آنان امتهای روم و یونان انجام نداده اند و پس از آنان نیز هیچ امتی را یارای انجام آن نیست.
ابوبکر، عمر و دیگر خلفای راشد چهارگانه، و دیگر برادران آنان که از عشره مبشره به بهشت بودند، و نیز همترازان آنان از اصحاب رسول خدا- صلى الله علیه وسلم -، خصوصاً آنانی که با او بوده و با همیاری و همکاری نزدیک با او به صحبت شیرین و افتخار آفرین او نائل شدند - کسانی که قبل و نیز بعد از فتح انفاق نموده و قتال کردند - همه و همه خورشید هایی بودند که فقط و فقط برای یکبار در آسمان انسانیت درخشیدن گرفته، و دیگر آسمان بشریت هرگز طمع آنرا نخواهد داشت که طلوع همانند آنان را در دل خویش ببیند. مگر اینکه مسلمانان بر این مسئله عزم کنند که بار دیگر به فطرت اسلام باز گشته، و دوباره خود را به ادب اسلام بیارایند. پس آنگاه است که خداوند از آنان خلق دیگری خواهد ساخت که برای حق و خیر زیست نموده، و همواره با باطل و شر در حال نبرد می باشد، تا آنزمان که انسانیت راه حقیقتش را بسوی سعادت باز یابد. و اصحاب رسول خدا، این خورشید های آسمان اسلام، در منزلت و مرتبه تفاوت داشته، و فضائل متفاوتی دارند. اما همین را بدانیم که با وجود این تفاوت منزلت، اینان همه فضلند و بس. و اگر افاضل و دست اندرکاران تاریخ مسلمانان شروع به تمییز و جدا نمودن آثار اصیل و دخیل سیرت آن بزرگواران نموده و احادیث ساختگی را از احادیث ناب جدا کنند، از آنچه برادران «أبولؤلؤه»، و «عبدالله بن سبأ» و مجوس برای مشوه ساختن آنان اختراع نموده اند، دهشت همه وجودشان را فراخواهد گرفت. آری، آنان نتوانستند که با اسلام روی در روی، مواجهه شریفی داشته و با افتخار در مقابل آن مقاومت کنند. و به همین خاطر به همراه اینگونه نیرنگ به قلعه آن داخل شده، و به سراغ مسلمانان رفتند. آنان در اسلام اموری را داخل نمودند که به آن تعلقی نداشت، و به سیرت رجال آن مسائلی چسباندند که از سجایای اهل اسلام به دور بود. و بدینگونه بود که بزرگترین رسالتهای خداوندی و کامل ترین آنان، به طریقه ای از خمول و کسادی و جمود تبدیل شد که می بایست به زهر خویش اسلام و مسلمانان را از پای در می آورد. و اگر نیروی حیات بخش خارق العاده موجود در اسلام نبود، این هلاکت اجتناب ناپذیر بود. پس با تمسک به سیرت رجال آن را از تشویه دشمنان زدوده، و بدین ترتیب در طریق آنان گام برداریم، امید است که مسلمانانی همانند آنان تبدیل شده، و از اسلام دروغین دشمنان صحابه و تابعین آنها بدور باشیم.
« محب الدین خطیب رحمه الله علیه»
ممنون از زحماتتان