دورانی که در دانشگاه تهران درس می خواندم یکی از دوستان با من تماس گرفت که دکتر احمد به تهران میاید هنگامی که آمد او را ملاقات کن. من قبلا دکتر را ندیده اما نامش را شنیده بودم. وقتی که دربان دانشگاه مرا خواست یک نفربه نام احمد با شما کار دارد من که منتظر دکتر احمد بودم زود آمدم . دیدم شخصی با لباس ساده بلوچی منتظر من است من فکر کردم که ایشان راننده دکتر احمد است هنگامی که با ایشان سلام علیک کردم گفت من احمد هستم من جا خوردم زیرا فکر کردم که ایشان حتما راننده و ماشین شخصی دارد و از ایشان درخواست نمودم که همراه من به دانشگاه بیاید ولی ایشان نپذیرفت لذا من به همراه ایشان به هتل محل اقامتشان رفتم.